معاینة
نویسه گردانی:
MʽAYN
معاینة. [ م ُ ی َ ن َ ] (ع مص ) رویاروی چیزی را دیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادرزوزنی ). دیدن به چشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به چشم دیدن . عِیان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به معاینه شود.
- امثال :
لیس الخبر کلمعاینة. (حدیث ).
|| برادر مادر و پدری بودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ بعد شود. || (اِمص ) برادری از پدر و مادر و گویند: بینهم معاینة؛ ای اخوة من اب و ام . (ناظم الاطباء). برادری میان اعیان یعنی برادری از پدر و مادر. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
معاینه . ۞ [ م ُ ی َ ن َ / ی ِ ن ِ ] (از ع ، اِمص ) به چشم دیدن . رویاروی دیدن چیزی را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و از آن شرح کردن ن...
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
میناش minãŝ (اوستایی: مینَش minaŝ)
وادید vãdid (پارسی دری)
معاینه کردن . [ م ُ ی َ ن َ / ی ِ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به چشم دیدن . با دقت به بررسی چیزی پرداختن . || بررسی و دقت کردن طبیب در وضع ب...
معاینه گردیدن . [ م ُ ی َ ن َ / ی ِ ن ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) دیده شدن به چشم . به رأی العین دیده شدن : این سخن در سمع قبول من نیاید ...