اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

معل

نویسه گردانی: MʽL
معل . [ م َ ع ِ ] (اِ) نامی است که در کتول به کرم البری ۞ دهند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 244 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
مال محمد صالح . [ م ُ ح َم ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) قریه ای است در شش فرسنگی جنوب شول گپ . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
سینه مال رفتن . [ ن َ / ن ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) رفتن بمانندکبک با سینه . از کوهستانی سخت خمیده و از پشت رفتن . رفتن مرغی تیرخورده با سینه . ...
تال و مال شدن . [ ل ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پریشان شدن . پراکنده شدن : شد از بی شبانی رمه تال و مال همه دشت تن بود بی دست و یال . فردوسی ....
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گیلان مال ویران . (اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه شهرستان اهواز. واقع در 48هزارگزی شمال خاوری ایذه . محلی کوهستانی و هوای آن مع...
چیز بد و عیبناک ناچار همیشه نزد صاحبش باقی مانده و صاحب باید آنرا تحمل و نگهداری کند چون کسی حاضر به پذیرفتن آن نیست .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.