گفتگو درباره واژه گزارش تخلف معل نویسه گردانی: MʽL معل . [ م َ ع ِ ] (اِ) نامی است که در کتول به کرم البری ۞ دهند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 244 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۱۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۲ ثانیه واژه معنی مال خانی مال خانی . (اِخ ) مال شیخ . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). و رجوع به مال شیخ شود. مال زاده مال زاده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) قحبه زاده و حرام زاده . (آنندراج ). زاده ٔ زنا و حرام زاده . (ناظم الاطباء). || زن جلب . (آنندراج ). قرمساق .... مال داده مال داده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) چیزی که به قیمت خریده باشند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیزی که با پرداخت بها آن را خریده با... ساده مال ساده مال . [ دَ / دِ ] (نف مرکب ) در اصطلاح بنایان کارگری که سفیدکاری ساده و بی گل و گچ بری کند. سینه مال سینه مال . [ ن َ/ ن ِ ] (ص مرکب ) لبریز سینه . مالامال سینه : ای دریغا صادقان گرم رو در راه دین تیر ایشان دیده دوز و عشق ایشان سینه مال .سنای... خایه مال خایه مال . [ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) متملق و چاپلوس . سخت با دنائت و پستی . صاحب مال صاحب مال . [ ح ِ ] (ص مرکب ) مالدار. توانگر : آن شنیدی که در بلاد شمال بود مردی بخیل و صاحب مال .سعدی . کلاه مال کلاه مال . [ ک ُ ] (نف مرکب ) آنکه از نمد کلاه سازد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کسی که کارش تهیه ٔ کلاه نمدی از پشم و کرک است . (فرهنگ ... کیسه مال کیسه مال . [ س َ / س ِ ] (نف مرکب ) دلاک و شخصی که در حمام بدنهای مردم به کیسه مالش دهد. (آنندراج ). دلاک و آنکه در حمام کیسه بر بدن می م... دشمن مال دشمن مال . [ دُ م َ ] (نف مرکب ) دشمن مالنده . مغلوب کننده ٔ دشمن . عدومال : خسرو شیر دل پیل تن دریا دست شاه گرد افکن لشکر شکن دشمن مال . ف... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۲ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود