اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

معیه

نویسه گردانی: MʽYH
معیه . [ م َ ] (ع ص ) زرع معیه ؛ کشت آفت رسیده . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
گرانقدر،ارزشمند،پربها
مایه ور. [ ی َ / ی ِ وَ ] (ص مرکب ) مالدار و دولتمند و مایه دار. (ناظم الاطباء). صاحب مایه . که سرمایه دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نوش...
بسیط، ساده
منبع - منابع زیستی بـُن مایه - بـُنمایه داشته ها خواه زیر زمینی باشد یا غیر آن ressource
مفهوم،مضمون،ریشه مثال:این فیلم ته مایه ای از فضاسازی های واقعه گرایانه را تداعی می کند
«مایه» در لغت به معنای اصل و اساس هر چیزی می باشد. جان مایه یعنی آنچه پایه و اساس جان را تشکیل می دهد، خواه این مایه معنویات باشد و خواه چیزی دیگر چو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مرکّب
مایه خوش . [ ی َ / ی ِ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) شیرین و خوشمزه . (ناظم الاطباء).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۷ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.