اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

منقعر

نویسه گردانی: MNQʽR
منقعر. [ م ُ ق َ ع ِ ] (ع ص ) درخت از بیخ برکنده گردنده و بریده شونده و برزمین افتنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). درخت برکنده و از بیخ بریده شده و بر زمین افتاده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برکنده . برکنده از بن . منقلع. (یادداشت مرحوم دهخدا) : تنزع الناس کانهم اعجاز نخل منقعر. (قرآن 20/54).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
منقار. [ م ِ ] (ع اِ) کلب مرغ . (مهذب الاسماء).پتفوز مرغ . (دهار). نول مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نول مرغ و آله ٔ دانه چیدن . (غیاث ). نو...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ شند ŝand (دری) 2ـ نول nul (دری)، 3ـ آژینه āžine (دری)، 4ـ ژده žedeh (دری) 5ـ کوچاک kucāk (سغدی) 6ـ توند...
منغار. [ م ِ ] (ع ص ) گوسپند که بیرون آمدن شیر سرخ یا شیربا خون عادت وی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)...
کبک منقار. [ ک َ م ِ ] (ص مرکب ) که منقاری چون کبک دارد. || مجازاً، منقارسرخ : از نثار خون دل در راه اوکرکس شب کبک منقار آمده ست .خاقانی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.