موسی
نویسه گردانی:
MWSY
موسی . [ سا ] (اِخ ) ابن اسماعیل منقری تبوذکی ، مکنی به ابوسلمة؛ او را از آن روی تبوذکی گویند که قومی از اهل تبوذک به خانه اش فرود آمدند یا بدان جهت که وی خانه ای در تبوذک خریده بود. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به ابومسلمة موسی ... شود.
واژه های همانند
۱۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
موسی . [ سا ] (اِخ ) ابن یسار ۞ مدنی معروف به موسی شهوات و مکنی به ابومحمد شاعری از موالی تمیم بن مره بالولاء و از مردم آذربایجان و معا...
موسی . [ سا] (اِخ ) ابن یوسف بن احمد ایوبی انصاری نعمانی شافعی ، مکنی به ایوب و ملقب به شرف الدین ، مورخ و قاضی از مردم دمشق بود. به سا...
موسی . [ سا ] (اِخ ) ابن یوسف بن سیار شیرازی ، مکنی به ابوماهر، از جمله ٔ حکمای بزرگ و افاضل اطباست که در معالجه ٔ بیماران سخت ماهر و خود ا...
موسی . [ سا ] (اِخ ) ابن یونس بن محمدبن منعةبن مالک عقیلی ، مکنی به ابوالفتح و ملقب به کمال الدین موصلی متولد و متوفی در موصل (551-639 ه...
موسی . [ سا ] (اِخ ) نواده ٔ بایدوخان (694 هَ . ق .) و یازدهمین از ایلخانان ایران است که پس از ارپاگاون به سلطنت رسیده و از شوال تا 14 ذی ...
موسی . [ سا ] (اِخ ) نوبختی ، از نقله و مترجمان ایرانی و او برای داودبن عبداﷲبن حمید ترجمه می کرده است . (از ترجمه ٔ لکلرک ابن البیطار ج 1 ص ...
موسی . [ سا ](اِخ ) هادی بن محمدالمهدی بن منصور دوانیقی ، چهارمین خلیفه ٔ عباسی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به هادی شود.
موسی. (ا)، (زبان مازنی)، کونی.
مؤسی . [ م ُ ءَس ْ سی ] (ع ص ) نعت فاعلی از تأسیة. تعزیت دهنده . تسلی دهنده .