اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

موسی

نویسه گردانی: MWSY
موسی . [ سا ] (اِخ ) ابن نصیر لخمی بالولاءالاعرج ، مکنی به ابوعبدالرحمان ، تابعی و فاتح افریقا و اندلس و متوفی ̍ به سال 98 هَ . ق . به وادی القری و حکمران مصر و افریقا بود و مراکش را در زمان ولیدبن عبدالملک فتح کرد و به بندر طنجه رسید و این نقطه را که آخرین قسمت خشکی بود المغرب الاقصی نام نهادند. (از یادداشت مؤلف ). مردی خردمند و دلیر و پرهیزگار و پاک بود و هرگز سپاهی او را شکست نداد. پدر او از سپاهیان معاویه بود، ولی وقتی معاویه بر ضد حضرت علی قیام کرد او با معاویه همراهی ننمود. موسی در سال 89 هَ . ق . از سوی عبداﷲبن مروان برادر عبدالملک مروان که والی مصر و افریقیه بود به سوی افریقیه اعزام شد و او همه ٔ افریقای شمالی و سرزمین بربر و اندلس و مغرب و الجزیره را فتح کرد. چون به دمشق برگشت ولید درگذشت و برادرش سلیمان بجای او نشست . موسی به همراهی خلیفه به حج رفت و در راه در وادی القری به سال 97 و به قولی 99 هَ . ق . درگذشت . تولد موسی در عهد خلافت عمربن خطاب به سال 19 هَ . ق . بود. (وفیات الاعیان ابن خلکان صص 259 - 264) (الاعلام زرکلی ). و رجوع به تاریخ گزیده ص 273 و سیره ٔ عمربن عبدالعزیزص 111 و 157 و قاموس الاعلام ترکی و الوزراء والکتاب ص 203 و فهرست الحلل السندسیه و فهرست عقدالفرید شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
بستان موسی بن بغا. [ ب ُ ن ِ سَب ْ ن ِ ب ُ ] (اِخ ) محلی در اسفل واسط. رجوع به ابن اثیر ج 7 ص 134 شود.
اصطرلاب عصای موسی . [ اُ طُ ب ِ ع َ ی ِ سا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از اقسام اصطرلاب است . رجوع به اسطرلاب شود.
حفر ابی موسی الاشعری . [ ح َ ف َ رُ اَ سَل ْ اَ ع َ ] (اِخ ) موضعی بر جاده مکه به بصرة و آن چاههای آب است که ابوموسی اشعری در راه حاج حف...
ده کهنه موسی محمدتقی . [ دِه ْ ک ُ ن َ سا م ُ ح َم ْ م َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد. واقع در 11هزارگزی جن...
موسی بن میمون ( به زبانهای دیگر (( Mosheh ben Maimon (משה בן מימון)‎, called Moses Maimonides and also known as Mūsā ibn Maymūn (Arabic: موسى بن میمون...
مدفن موسی و هارون حضرت موسی و هارون از طرف خدا مامور شدند به جانب کوه هور رهسپار شوند چون به آن مکان رسیدند حضرت هارون وفات یافت و حضرت موسی او ر...
موصی . (ع ص ) وصیت کننده و آنکه وصیت میکند. (از ناظم الاطباء). وصیت گذار. وصیت کننده . آنکه وصیت کرده . (یادداشت مؤلف ).وصیت کننده . و شرط اس...
موصی . [ صا ] (ع ص ) وصیت کرده شده . (ناظم الاطباء).- موصی الیه ؛ موصی له . وصی . (یادداشت لغت نامه ). رجوع به ترکیب موصی له شود.- موصی به ...
موصی . [ م ُ وَص ْ صا ] (ع ص ) اندرزکرده شده . (ناظم الاطباء). || وصیت کرده شده . (از غیاث ) (آنندراج ). رجوع به موصی [ صا ] شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.