اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

موقت

نویسه گردانی: MWQT
موقت . [ م ُ وَق ْ ق ِ ] (ع ص ) تعیین کننده ٔ وقت و ساعت . (ناظم الاطباء). وقت معین کننده . هنگام پیداکننده . (آنندراج ). || آنکه در مسجد تعیین میکند وقتی را که مردم برای نماز و دعا جمع گردند. (ناظم الاطباء). || منجمی که در زمان آل عثمان برای معلوم کردن اوقات نماز در مساجد بزرگ تعیین می شد. (یادداشت مؤلف ). || آنکه از وقت ولادت ، تعیین بخت و طالع مولود می کند. (یادداشت مؤلف ). منجم که برای کارها تعیین وقت و ساعت می کند. (ناظم الاطباء) : ثم جمع العلماء و المنجمین و الحکماء و الموقتین ، فقال انظروا فی طالع ولدی و ما یکون فی امره . (سندبادنامه ٔ عربی ). || آنکه به دروغ زمان قیام ساعت یا ظهور قائم را معین کند. که تعیین وقت ظهور مهدی کند. کذب الموقتون ؛ یعنی آنان که زمان ظهور مهدی را معلوم کنند. (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
موقت . [ م َ ق ِ ] (ع اِ) جایی که برای وقت دادن مقرر کرده باشند. (ناظم الاطباء). میقات . (منتهی الارب ). || هنگامی که برای تعیین جای مق...
موقت . [ م ُ وَق ْ ق َ ] (ع ص ) هنگام معین ثابت و محدود. (ناظم الاطباء). هنگام پیداکرده شده . (آنندراج ) (منتهی الارب ).- وقت موقت ؛ هنگام ...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: پاتیرنج pâtirenj (سغدی: patirenc)****فانکو آدینات 09163657861
موقت /movaqqat/ ۱. [مقابلِ دائم] دارای زمان محدود و معیّن. ۲. (اسم) زمان محدود و معیّن. فرهنگ فارسی عمید. ////////////////////////////////////////////...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
(اِ فِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - جدا شدن . 2 - بی کار شدن . انفصال از خدمت "به معنای آن است که کارمند ... از خدمت در سازمان محروم می‌گردد"
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.