اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

موقع

نویسه گردانی: MWQʽ
موقع. [ م َ ق ِ ] ۞ (ع اِ) جای افتادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث ). جایگاه افتادن . (یادداشت مؤلف ). || جای افتادن باران . ج ، مواقع. || جای فرونشستن ستاره . ج ، مواقع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جای واقع شدن چیزی . (ناظم الاطباء). جای واقع شدن . (غیاث ) (آنندراج ). محل وقوع . (یادداشت مؤلف ). || محل و موضع و جای . (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف ). || توسعاً ارزش . اعتبار. اهمیت . مقام . پایگاه : ... نزدیک امیر به موقع سخت تمام افتاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 401). علی دندان مزدی به سزا داد رسول را و به خانه بازپس فرستاد و آن نزدیک امیر به موقعی سخت نیکو افتاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 293). هر یاری که خیلتاش را باید داد باید بدهد تا به موقع رضا باشد. (تاریخ بیهقی ). موقع منت اندر آن هرچه مشکورتر باشد. (کلیله و دمنه ). این فتح پیش مجدالدوله موقعی تمام داشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 268). || محبت و دوستی . گویند: فی قلبی موضع فلان و موقعه . || اتفاق و عارضه و انقلاب زمانه . (ناظم الاطباء). || هنگام و زمان و وقت . گاه . هنگام . زمان وقوع . (یادداشت مؤلف ).
- به موقع ؛ به جا. به جای . مناسب . به هنگام . (یادداشت مؤلف ).
- بی موقع ؛ بی هنگام . نابه هنگام . نامناسب . نابه جا. (از یادداشت مؤلف ).
|| (ص ) لایق . سزاوار. شایسته . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
موقع. [ م َ ق َ ] (ع اِ) مَوقِع. (آنندراج ). جای افتادن و جای واقع شدن . (آنندراج ). رجوع به مَوقِع شود.
موقع. [ م ُ وَق ْ ق َ ] (ع ص ) بلارسیده و سختی کشیده . || سفردیده از مردم و شتر و خر. || پشت ریش شده از خر و از شتر. (منتهی الارب ) (از آنند...
موقع. [ م ُ وَق ْ ق ِ ] (ع ص ) نرم سپرنده ٔ زیر پای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آنکه با چکش و مطرقه می زند بر چیزی . || آ...
بی موقع. [ م َ/ مُو ق ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + موقع عربی ) بیجا و بی هنگام و بی وقت . (ناظم الاطباء). رجوع به موقع شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.