موقع
نویسه گردانی:
MWQʽ
(زمان): همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: زمان، هنگام (دری) کریا karyā (سغدی) وجا vajā (لکی) موقع (ایقاع کننده؛ کسی که کاری می کند که تنها خودش از آن خرسند است؛ مانند مردی که زنی را طلاق دهد بی این که زن بخواهد) همتای پارسی این است: هاویژاک hāvižāk (کردی با پسوند پهلوی آک) ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
موقع. [ م َ ق ِ ] ۞ (ع اِ) جای افتادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث ). جایگاه افتادن . (یادداشت مؤلف ). || جاي افتادن باران . ج ،...
موقع. [ م َ ق َ ] (ع اِ) مَوقِع. (آنندراج ). جای افتادن و جای واقع شدن . (آنندراج ). رجوع به مَوقِع شود.
موقع. [ م ُ وَق ْ ق َ ] (ع ص ) بلارسیده و سختی کشیده . || سفردیده از مردم و شتر و خر. || پشت ریش شده از خر و از شتر. (منتهی الارب ) (از آنند...
موقع. [ م ُ وَق ْ ق ِ ] (ع ص ) نرم سپرنده ٔ زیر پای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آنکه با چکش و مطرقه می زند بر چیزی . || آ...
بی موقع. [ م َ/ مُو ق ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + موقع عربی ) بیجا و بی هنگام و بی وقت . (ناظم الاطباء). رجوع به موقع شود.