اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

موی موی

نویسه گردانی: MWY MWY
موی موی . (ص مرکب ) پریشان . پراکنده ، چنانکه تارهای مو. آشفته :
گرچه صنما همدم عیساست دمت
روح القدسی چگونه خوانم صنمت
چون موی شدم ز بس که بردم ستمت
مویی مویی که موی مویم ز غمت .

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 708).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
موی به موی . [ب ِ ] (ق مرکب ) موبه مو. جزٔبه جزء. بخش به بخش . سرتاسر.همه را با جزئیات . (از یادداشت مؤلف ) : گرچه به مویی آسمان داشته اند بر ...
جامه ٔ موی . [ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جامه ٔ موئینه . جامه ای که با موی یا پشم یا کرک سازند، چون جامه ای که از خز و سنجاب ...
موی باز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گشودن موی بافته یا به هم گوریده . || تراشیدن موی : سه ماه بود که موی سر باز نکرده بودیم . (سفرنامه...
موی شکافی کردن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دقت بسیار ورزیدن در کارها یا مسأله ای . در درک یا حل یابیان نکته و موضوعی سخت دقت و ظرافت به ...
موی مروخ. پُماتوم، پماد مو (انگلیسی: pomatum/Pomade)پماد/مروخ/روغن یا ژل مو ماده ای است چرب و مومی یا آب پایه آب که برای آراستن و حالت دادن مو به کار ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.