اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مهبط

نویسه گردانی: MHBṬ
مهبط. [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) فرودآورنده . (آنندراج ).کسی و یا چیزی که به پایین می اندازد و به جلدی و شتاب فرودمی آورد. || کسی و یا چیزی که می کاهد و کم می کند از ارزش و قیمت چیزی . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
مهبط. [ م َ ب ِ ] (ع اِ) جای فرودآمدن .(غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فرودآمدن گاه . (ناظم الاطباء). آنجا که فرودآیند. فرودگاه . (یاد...
مهبط. [ م َ ب ِ ] (اِخ ) یکی از نامهای مکه . (یادداشت مؤلف ).
محبت .[ م َ ح َب ْ ب َ ] (از ع ، اِمص ) محبة. دوست داشتن . (جرجانی ). صاحب غیاث اللغات و به تبع او صاحب آنندراج آرد که کلمه بفتح میم صحیح ا...
1ـ بدون انتظار، پدید آمدن احساسی برای کمک به دیگری. 2ـ به عنوان یک برنامه‌ی زندگی، فکر را از روی خود برداشتن و متوجه دیگری کردن و نیاز وگرفتاری وی را ...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این می باشد: فریتات fritât (سغدی)**** فانکو آدینات 09163657861
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
محبت آمیز. [ م َ ح َب ْ ب َ ] (ن مف مرکب ) آمیخته به دوستی . مهرآمیز. دوستانه . (ناظم الاطباء). محبت آمیزیده . محبت آمیخته . توأم با محبت .
محبت پیشه . [ م َ ح َب ْ ب َ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) که دوستی و مهرورزی پیشه دارد. آن که هر چه بیند دوست دارد. (ناظم الاطباء). آن که پیشه ٔ ...
محبت نامه . [ م َ ح َب ْ ب َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ٔ دوستانه . (ناظم الاطباء).
سائقۀ محبت یا سایقۀ محبت. (روانشناسی) آنچه، از جمله محرک های درونی، که انسان را بسوی ابراز و اعمال محبت به دیگران تحریک می کند، یا سوق می دهد. توضی...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.