میسر
نویسه گردانی:
MYSR
میسر. [ م ُ ی َس ْ س ِ ] (ع ص ) سهل و آسان کننده . || مردی که دارای میش بسیارشیر باشد. (ناظم الاطباء). رجل میسر؛ مرد بسیارگوسفند یا بسیارشتر. مقابل مجنب . (یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
میسر. [ م َ س ِ ] (ع مص ) قمار بازیدن . (المصادر زوزنی ) (یادداشت مؤلف ) (دهار). قمار باختن . (یادداشت مؤلف ) (منتهی الارب ، ماده ٔ ی س ر) (آنند...
میسر. [ م ُ ی َس ْ س َ ] (ع اِ) نواله ای که از تخم مرغ و گوشت ترتیب می دهند. (ناظم الاطباء). بزماورد. (مهذب الاسماء) (دهار). نوعی حلواست . ب...
میسر. [ م ُ ی َس ْ س َ ] (ع ص ) ممکن وهر چیز سهل و آسان کرده شده و هر چیز شدنی و ممکن الحصول و کردنی و قابل عمل و کار. (ناظم الاطباء). آسا...
میثر. [ رَ ] (اِخ ) میتر. مهر. رجوع به مهر شود.