ناتق
نویسه گردانی:
NATQ
ناتق . [ ت ِ ] (ع ص ) شکافنده . || بلندکننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || زند زود آتش افروز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). الزندالواری . (المنجد). آتش زنه ٔ زود آتش افروزنده . (ناظم الاطباء). زند ناتق ، آتش زنه ٔ بسیار آتش . (مهذب الاسماء). || گسترنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ناقه ٔ زود بارگیرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ماده شتر زود بارگیرنده . (ناظم الاطباء). || اسب سخت برنشاننده ٔ سوار به رفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). الفرس الذی ینتق راکبه .(المنجد). اسبی که به سختی میگذارد کسی بر وی سوار شود. (ناظم الاطباء). || زن بسیاربچه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زن و ناقه ٔ کثیرالولد. (از المنجد). زن بسیارفرزند. (مهذب الاسماء).
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ناطق اصفهانی . [ طِ ق ِ اِ ف َ ] (اِخ ) ملاّزمان . ازشاعران قرن یازدهم و مولدش کوهپایه ٔ اصفهان است . دردوران سلطنت شاه عباس دوم صفوی می ز...
کنون ناطق خمش گردد کنون خامش به نطق آید رها کن حرف بشمرده که حرف بی شمار آمد. 1- دوست گرامی در واژه نامه وآزه را مدخل نهاده و معنی می کنند نه بیت کامل...