اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ناسره

نویسه گردانی: NASRH
ناسره . [ س َ رَ / رِ ] (ص مرکب ) غیرخالص . درم و دینار که عیبی درآن باشد. (آنندراج ). پول قلب و پول نارایج و ناتمام عیار. (ناظم الاطباء). مغشوش . (منتهی الارب ). قلب . ناروا. بدل . نبهره . ماخ . بهرج . پایه . زیف : صراف بدیع عقل دراهم ناسره برنگیرد. (کلیله و دمنه ).
بس دوزخی است خصمش از آن سرخ رو شده ست
کآتش بزر ناسره گونا برافکند.

خاقانی .


کآنهمه ناموس و نام چون درم ناسره
روی طلاکرده داشت هیچ نبودش عیار.

سعدی .


یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود.

حافظ.


- فعل ناسره ؛ عمل نادرست ، ناصواب ، مقابل عمل خالص :
گیرم کز زرق رسیدی برزق
نایدت از ناسره افعال عار.

ناصرخسرو.


|| مجازاً،به معنی سخن بد. (آنندراج ). || هر چیزی که به اشکال سرانجامد. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ناسره . [ س َ رَ ] (از ع ، اِ) مأخوذ از ناشرة تازی ، به معنی کشت زار. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
ناصره . [ ص ِ رَ ] (اِخ ) شهری است در شمال فلسطین با 10000 تن جمعیت . به علت سکونت بیش از 5000 تن مسیحی کلیساهای متعددی در آنجا وجود دارد...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.