نافض
نویسه گردانی:
NAFḌ
نافض . [ ف ِ ] (ع ص ، اِ) تب لرزه . (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رعدةالحمی . (معجم متن اللغة). تب سرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). تب لرزه ، مذکر آید ویقال : اخذته حمی بنافض و حمی نافض بالاضافه و الوصف .(منتهی الارب ) (از معجم متن اللغة) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
تب نافض . [ ت َ ب ِ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تب لرزه . رجوع به تب لرزه شود.
نافذ. [ ف ِ ] (ع ص ) درگذرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نفوذکننده . درگذرنده . فرورونده . (ناظم الاطباء). نفوذکننده . (فرهنگ نظام ) روا. روان ...
نافذ: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: نیراک nirAk که در سغدی نیرک nirk و نیریکه naryaka بوده است.***فانکو آدینات 09163657861