نبز
نویسه گردانی:
NBZ
نبز. [ ن َ ب ِ ] (ع ص ) ناکس در حسب و در خوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد ناکس و لئیم در حسب و در خلق و خوی . (ناظم الاطباء) فرومایه در حسب و خلق . (اقرب الموارد از قاموس ) (از معجم متن اللغة) (از المنجد).
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۲ ثانیه
نبض شناس . [ ن َ ش ِ ] (نف مرکب ) طبیب که با بسائیدن نبض ، بیماری را تشخیص دهد : خصم من و شفیع تو خواهد شدن حکیم کو بس طبیب نبض شناس مهذب ...
نبض نگار. [ ن َ ن ِ ] (اِ مرکب ) ۞ وسیله ای که با آن قوت و ارتفاع ضربان نبض را ترسیم کنند و اندازه گیرند.
نگاه کنید به: «متن رساله نبض» در همین لغتنامه
نبض شناسی . [ ن َ ش ِ] (حامص مرکب ) عمل نبض شناس . رجوع به نبض شناس شود.
نبض گرفتن . [ ن َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) انگشتان را برای حس کردن به روی نبض گذاشتن . (ناظم الاطباء). به جهت تشخیص تب ، شماره ٔ حرکت نبض...
کتابی است در رگ شناسی از ابوعلی سینا
نبض خورشید. [ ن َ ض ِ خوَرْ / خُرْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خطوط شعاعی . (آنندراج ).
ویرایش از فانکو آدینات*** 09163657861*** sayogine@yahoo.com**** سپاس مر آفریدگار را؛ و ستایش مر او را؛ و درود بر پیغامبر گزیده و اهل بیت و یاران او. ...