اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نجوع

نویسه گردانی: NJWʽ
نجوع . [ ن ُ ] ۞ (ع مص ) مدید خورانیدن ستور را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). آردآب خورانیدن به ستور. (ناظم الاطباء). نجوع خورانیدن شتر را. (اقرب الموارد). || گواریدن طعام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گواریدن . گوارا شدن . || اثر کردن علف در ستور و سخن و پند و خطاب در مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). اثر کردن سخن وپند و دارو. (فرهنگ خطی ). اثر کردن دارو و طعام . (منتهی الارب ). یقال : نجع فیه الدواء و الطعام او الکلام ؛ دخل فأثر فیه . (المنجد). || به طلب نیکوئی و آب و علف شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نجع. به طلب گیاه رفتن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درخوردن رنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سیر خوردن جامه رنگ را. (فرهنگ خطی ). || رسیدن (به شهر). (از اقرب الموارد) (از المنجد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
نجوع . [ ن َ ] (ع اِ) آرد جو و مانند آن که آن را به آب و یخ تنک کنند مثال دوغ و ستور را خورانند تا فربه گردد، و آن رامدید نیز نامند. (منتهی...
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پنگس pangas (خراسانی)***فانکو آدینات 09163657861
نجوا. [ ن َج ْ ] (ع اِ) سرگوشی . زیرگوشی . راز. (ناظم الاطباء). نجوی . رجوع به نجوی شود.
نجواء. [ ن ُ ج َ ] (ع اِ) یازیدن . یا آن نحواء است با حای مهمله . (منتهی الارب ). رجوع به نُحَواء شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.