اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نسار

نویسه گردانی: NSAR
نسار. [ ن َ ] (اِ) نسر. در لهجه ٔ قمی : نسار ۞ (طرف سایه )، در اراک : نسر ۞ (جائی که کمتر آفتاب برسد)، در تهرانی : نسار ۞ (جنوب ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). موضعی که آفتاب کمتر بر آن تابد. (برهان قاطع) (از آنندراج ). جائی که بر آن تمام سال آفتاب نتابد یا در بعضی از اوقات سال نتابد. (از فرهنگ نظام ). نسا. (برهان قاطع) (آنندراج ). سایه گاه . جنوب خانه . مقابل بر آفتاب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نسر شود. || سایبانی که از چوب و خاشاک سازند. (برهان قاطع) (آنندراج ). سایبان . (ناظم الاطباء). || سایه . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
قیمه نثار غذایی اصالتا قزوینی است. این غذا با برنج، گوشت، زعفران، خلال بادام و پسته، زرشک، پیاز داغ و ... درست می‌شود. قیمه به معنی خورش که با گوشت ...
نصار پاشا. [ ن َص ْ صا ] (اِخ ) (الَ ...) محمد، بای محبوب تونس است ، به سال 1885 م . ولادت یافت و در 1906 به سلطنت رسید وتا سال وفاتش (1922...
نثار آوردن . [ ن ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) تحفه آوردن . هدیه آوردن . پیشکش بردن . پیشکش کردن : به سودابه فرمای تا پیش اوی نثار آورد گوهر و مشکبوی...
نثار گردیدن . [ ن ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) نثار شدن . رجوع به نثار شدن شود.
نثار گستردن . [ ن ِ گ ُ ت َ دَ ](مص مرکب ) نثار افشاندن . نثار پراکندن : گلبن پرند لعل همی برکشد به سرباران گل پرست همی گسترد نثار.فرخی .
نثار فرستادن . [ ن ِ ف ِ رِ دَ ] (مص مرکب ) هدیه فرستادن . پیشکش و تحفه فرستادن : بدو دوک و پنبه فرستد نثارتفو بر چنین بی وفا شهریار.فردوسی .
نثار افشاندن . [ ن ِ اَ دَ ] (مص مرکب ) شاباش کردن . افشاندن مسکوک زر و سیم یا نقل و نبات و امثال آن بر سر پادشاه یا تازه عروس یا تازه داما...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.