اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نصیة

نویسه گردانی: NṢY
نصیة. [ ن َ صی ی َ ] (ع اِ) خیار و برگزیده از مردم و ستور و جز آن . (منتهی الارب ) (از المنجد) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). برگزیدگان و اشراف قوم . (از متن اللغة). بهین چیز. (مهذب الاسماء). || اسم است از انتصاء به معنی برگزیدن . (از متن اللغة). || باقی مانده از مال و جز آن . (از متن اللغة). بقیة. (از اقرب الموارد) (المنجد).ج ، نَصی ّ. جج ، انصاء، اناص . (المنجد) (اقرب الموارد). || واحد نَصی ّ است به معنی نبات سبط. (از المنجد) (از اقرب الموارد). رجوع به نَصی ّ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
نسیه خواری . [ ن َس ْ / ن ِس ْ ی َ / ی ِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل نسیه خوار.
نسیه دادن . [ ن َس ْ / ن ِس ْ ی َ / ی ِ دَ ] (مص مرکب ) متاعی را به مهلت فروختن . جنس را تحویل مشتری دادن و قیمتش به مهلت و در آینده گرفت...
نسیه فروختن . [ ن َس ْ / ن ِس ْ ی َ / ی ِ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) نسیه دادن .
نسیه خریدن . [ ن َس ْ / ن ِس ْ ی َ / ی ِ خ َ دَ ] (مص مرکب ) نسیه بردن . نسیه گرفتن .
در مناطق غربی کشور حلوای کم ارزشی از نظر بها می پزند که تنها برای پر کردن شکم از شر گرسنگی می خورد و بس. بنابراین اگر آدمی از شدت گرسنگی در حال مرگ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.