نضد. [ ن َ ض َ ] (ع ص ، اِ) رخت بر هم نهاده یا برگزیده ٔ آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)
۞ (از متن اللغة). آنچه از کالای خانه برهم نهاده و مرتب شده باشد. (از المنجد). ج ، انضاد. || تخت جامه و درخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سریر. (اقرب الموارد) (المنجد). تخت بدان جهت که متاع بر هم نهاده را اغلب روی آن می نهند. (از اقرب الموارد). بدان جهت که جامه و کالا را روی آن می چینند. (از متن اللغة). || بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شریف . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) (از متن اللغة). || بزرگی آبائی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شرف و بزرگی آبائی . (ناظم الاطباء). عز. شرف . (اقرب الموارد) (المنجد). آنچه که مرد بدان تقویت شود. (از متن اللغة). الاعمام و الاخوال المتقدمون فی الشرف . (تاج العروس ) (متن اللغة). || شتر ماده ٔ فربه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ماده شتر فربه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة). ج ، انضاد، نُضُد. || سحاب متراکم . (المنجد). رجوع به انضاد شود.