اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نضد

نویسه گردانی: NḌD
نضد. [ ن َ ض َ ] (ع ص ، اِ) رخت بر هم نهاده یا برگزیده ٔ آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) ۞ (از متن اللغة). آنچه از کالای خانه برهم نهاده و مرتب شده باشد. (از المنجد). ج ، انضاد. || تخت جامه و درخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سریر. (اقرب الموارد) (المنجد). تخت بدان جهت که متاع بر هم نهاده را اغلب روی آن می نهند. (از اقرب الموارد). بدان جهت که جامه و کالا را روی آن می چینند. (از متن اللغة). || بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شریف . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) (از متن اللغة). || بزرگی آبائی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شرف و بزرگی آبائی . (ناظم الاطباء). عز. شرف . (اقرب الموارد) (المنجد). آنچه که مرد بدان تقویت شود. (از متن اللغة). الاعمام و الاخوال المتقدمون فی الشرف . (تاج العروس ) (متن اللغة). || شتر ماده ٔ فربه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ماده شتر فربه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة). ج ، انضاد، نُضُد. || سحاب متراکم . (المنجد). رجوع به انضاد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
نضد. [ ن َ ] (ع مص ) برهم نهادن . (از ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100) (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). برهم نهادن رخت را. (از منتهی الارب ) (آن...
نزد. [ ن َ دِ ] (حرف اضافه ، ق ) اوستا:نزده ۞ (نزدیک )، هندی باستان : ندیس ۞ ، ندیشته ۞ ، کردی و افغانی : نیزدِ ۞ ، سریکلی : نیزد ۞ . به م...
در نزد. [ دَ ن َ دِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) نزد.در خدمت . در پیش . نزدیک . عند. (ناظم الاطباء). لدی .
واژة برده در فارسی باستان Uarta «ورته » (اسیر) در اوستایی ta- var «ورته » (بارتولومه ستون 1368 توجه کنید به tam az- var «ورتم ازـ »: به اسارت کشیدن ق...
در حالی که مسیحیان آندلس در کنار صلیبیان تهاجمی گسترده علیه مسلمانان را آغاز می کردند و خلافت عباسی به دنبال مهار جریان تشیع و سامان دادن امور غرب در ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.