نعم . [ ن ُ ] (ع اِمص ، اِ) نازکی و نرمی و نیکوئی . (از غیاث اللغات ) (منتهی الارب ). || خوشی عیش . (یادداشت مؤلف ): یوم نعم ؛ یوم رغد و طرب . (المنجد).مقابل بؤس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة) (مهذب الاسماء). گویند: یوم نعم و یوم بؤس . (اقرب الموارد). ج ، اَنعم
: بدو گفت کای زاده ٔ فیلقوس
همت بزم و رزم است و هم نعم و بوس .
فردوسی .
گهی بخت گردد چواسب شموس
به نعم اندرون زفتی آردت بوس .
فردوسی .