اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نعمة

نویسه گردانی: NʽM
نعمة. [ ن ِ م َ ] (ع اِمص ، اِ) دست و دسترس نیکو. (از منتهی الارب ). آنچه از روزی و مال و جز آن که نصیب آید. (از اقرب الموارد). یدالبیضاء الصالحة. (متن اللغة) (اقرب الموارد). || نعمةاﷲ؛ آنچه خدا به بنده عطا کند از چیزهائی که غیر از آن مورد آرزوی او نیست . (از اقرب الموارد). || نیکی . ناز. (منتهی الارب ). خفض . دعة. (متن اللغة). || مال . (منتهی الارب ) (متن اللغة). واسعالنعمة؛ واسعالمال . (اقرب الموارد). || منت . (منتهی الارب ) (متن اللغة) (اقرب الموارد). صنیعت . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || سرور. شادمانی . (منتهی الارب ). مسرت . (تاج العروس ) (متن اللغة)(اقرب الموارد). || آسودگی . تن آسانی . (منتهی الارب ). || نیکوئی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100). آنچه کرده شود از نیکوئی در حق کسی . (منتهی الارب ). انعام . (تاج العروس ) (متن اللغة). ج ، نعم ،اَنعُم ، نِعمات ، نِعِمات . در تمام معانی رجوع به نعمت شود. || (مص ) دارای رفاهیت و آسایش گردیدن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مَنعَم . (اقرب الموارد). || وسعت یافتن و خوش و نیکو شدن زندگی . مَنعَم . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). نَعمَة. (متن اللغة). || روشن شدن دیده به دیدار کسی . نَعمَة. مَنعَم . (از متن اللغة).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
کرسی نامه .[ ک ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نسب نامه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شجره ٔ خاندان . شجره نامه . (ناظم الاطباء).
کسبت نامه . [ ک ِ ب َ م َ / م ِ ] (اِخ )نام کتابی در سرگذشت حجام و فصاد. (ناظم الاطباء).
گروی نامه . [ گ ِ رُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) رهن نامه . (ناظم الاطباء).
نامه رسان . [ م َ / م ِ رَ ] (نف مرکب ) رساننده ٔ نامه . قاصد. نامه بر. نامه آور. پیک : باد سحری نامه رسان من و تست ای باد چه مرغی که پرت با...
نامه سفید. [ م َ / م ِ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) صالح . نیک افعال . (آنندراج ). مقابل نامه سیاه .
نامه سیاه . [ م َ / م ِ] (ص مرکب ) کسی که نامه ٔ اعمال وی سیاه و تیره باشد. (ناظم الاطباء). گنهکار. بدکار. بدعمل : نی چو حاکم اوست گرد او ...
مژده نامه . [ م ُ دَ / دِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) بشارت نامه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).نامه ای که حاوی مژده و بشارت است .
معاف نامه . [ م ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) برات آزادی و آزادنامه و سندی که داده می شود برای معافی از باج و خراج . (ناظم الاطباء).
مغنی نامه . [ م ُ غ َن ْ نی م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) شعری در قالب مثنوی که شاعر در آن مکرراً مغنی را مورد خطاب قرار دهد و او را به خواندن آواز...
لعنت نامه . [ ل َ ن َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ٔ متضمن لعن .
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۲۳ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.