اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نفص

نویسه گردانی: NFṢ
نفص . [ ن َ ] (ع مص ) شتاب گفتن سخن را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). کلمه را سریع و تند ادا کردن : نفص بالکلمة؛ اتاها سریعاً. (از اقرب الموارد)؛ اتی بها سریعاً. (از متن اللغة). || دفع کردن چیزی را. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
نفس فلکی . [ ن َ س ِ ف َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فلاسفه عنصر فلکی را جدا و ممتاز از عناصر زمینی می دانند و برای افلاک دو نفس قائل اند یک...
نفس قدسی . [ ن َ س ِ ق ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفس را در مرتبه ٔ ملکه ٔ استحضار جمیع آنچه برای آن ممکن است بر وجه یقین نفس قدسی می گوی...
نفس کردن . [ ن َ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هو کردن . هو کشیدن . دم همت گماشتن . همت کردن پیر و مرشد و یا درویش در برآمدن حاجتی . (یادداشت مؤلف...
نفس علیا. [ ن َ س ِ ع ُ ] (اِخ ) در اصطلاح عرفا اسرافیل را گویند که صاحب صور، و فعل او نفخ ارواح است در قوالب اجساد و اعطاء حیات و قوت و ح...
نفس شماری . [ ن َ ف َ ش ُ ] (حامص مرکب ) کنایه از حالت نزع .(آنندراج ). حالت جان کندن و مردن . (ناظم الاطباء).
نفس سبعی . [ ن َ س ِ س َ ب ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد قوت غضبیه است . (فرهنگ علوم عقلی از اخلاق ناصری ص 56). نفس لوامه . هوا و هوسی ...
نفس سوخته . [ ن َ ف َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) کنایه از ساکت . خاموش . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) : نکند چرخ تعدی به نفس سوختگان سرمه در کار ...
نفس بسیار امر کننده و برانگیزنده به بدی .
نفس سخت ملامت کننده ، نفس نکوهش کننده .
کشش تند درونی که انسان را به سوی لذت های مادی این جهانی می کشاند و نشانگر کم خردی است. (https://www.cnrtl.fr/definition/concupiscence)*** همتای پارسی ...
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۷ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.