اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نفص

نویسه گردانی: NFṢ
نفص . [ ن َ ] (ع مص ) شتاب گفتن سخن را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). کلمه را سریع و تند ادا کردن : نفص بالکلمة؛ اتاها سریعاً. (از اقرب الموارد)؛ اتی بها سریعاً. (از متن اللغة). || دفع کردن چیزی را. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
گرمای نفس، . گرمی نفس
این اصطلاح تازى (اربى) است و سپارش مى شود بجاى آن از این ساخته هاى پیشنهادى بهره جویید ؛ منومندى Manomandi ( من(ضمیر اول شخص) + اومند(مند : پسوند)...
نفس‌گیر. {نَ فَ}. (نف مرکب ). ویژگی حرکات، حالات، مناظر، موقعیت‌ها و صحنه‌های هیجان‌انگیز و تکان دهنده. معمولا در تأئید و تحسین بکار رود. در انگلیسی b...
nafase-amiq این دو واژه اربی است و پارسی جایگزین، این است: سونانک sunãnak (پارسی دری. برهان قاطع)
مسیح نفس. {مَ نَ فَ). (ص مرکب). //////////////// هوا گشت نَفَس گَشت و باد گشت ،گُشای دِرَخت سَبز بود و مُرغ گوسفند گشت به خروش آمد ***************** ح...
کیفری برپایه رفتار با ستمکار به‌ گونه‌ای‌ که‌ او با ستمدیده کرده‌ بنابر درخواست ستمدیده یا نزدیکان او‌.
این دو واژه عربی است و پارسی آن این می باشد: اَنگْرو (اوستایی: اَنگرومَئینیَ) به معنای خواسته های مادی ، چیزهایی از لذتهای مادی و زمینی که فرد طلب ...
گنده نفس . [ گ َ دَ / دِ ن َ ف َ ] (ص مرکب ) کسی که دَم و نفس او متعفن است . رجوع به گنده دم شود.
نفث الدم . [ ن َ ثُدْ دَ ] (ع اِ مرکب ) عبارت است از خونی که ظاهر شود از دهان . (از بحر الجواهر).
مریم نفس . [ م َرْ ی َ ن َ ] (ص مرکب ) دارای نفسی چون مریم پاک و با عصمت : شاه جبریل جان مریم نفس که مسیح کرم زمانه ٔ اوست .خاقانی .
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۷ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.