اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نقب

نویسه گردانی: NQB
نقب . [ ن ُ ] (ع اِ) گر. خارش . (منتهی الارب ). جرب . (المنجد). || راه در کوه . (منتهی الارب ) (از المنجد). ج ، نقاب ، انقاب . || ج ِ نقبة.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
نقب زنی . [ ن َ زَ ] (حامص مرکب ) نقب زدن . عمل نقب زن . رجوع به نقب زدن شود.
نقب کار. [ ن َ ] (ص مرکب ) که کارش نقب زنی است . که با نقب زدن به دزدی رود. نقب زن . رجوع به نقب زن شود : خطری کرده و در گنج طرب نقب ...
نقب خانه . [ ن َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه و مسکن زیر زمین . (ناظم الاطباء). خانه که در زیر زمین سازند تا هر کسی برآن واقف نباشد. (آنندراج ...
نقب زدن . [ ن َ زَ دَ ] (مص مرکب ) به قصدغارت خزینه ای یا دزدی از خانه ای یا گشودن حصاری ، راهی در زیرزمین تعبیه کردن و از آن راه مخفیان...
نقب افکن . [ ن َاَ ک َ ] (نف مرکب ) نقب زن . آنکه در خانه ٔ کسی نقب زند. (آنندراج ). دزد خانه . (ناظم الاطباء) : بی ترس تیغ و دار بگوئیم تا که ...
نقب افکنی . [ ن َ اَک َ ] (حامص مرکب ) عمل نقب افکن . نقب زنی : نقد شش روز ازخزانه ٔ هفت گردون برده ام گر چه در نقب افکنی چل شب گران آورده ام...
نقب بردن . [ ن َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) نقب افکندن . نقب کندن . نقب زدن . رجوع به نقب زدن شود : نقب در دیوار مشرق برد صبح خشت زرین زآن میان...
نقب کندن . [ ن َ ک َ دَ] (مص مرکب ) نقب زدن . رجوع به نقب و نقب زدن شود.
نقب بریدن . [ ن َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) نقب کندن . نقب زدن . رجوع به نقب زدن شود.
نقب افکندن . [ ن َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نقب کندن . نقب زدن . نقب بریدن : نقب افکنیم نیمشب ازدور تا بریم پی بر سر خزینه ٔ پنهان صبحگاه . خا...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.