نقل
نویسه گردانی:
NQL
نقل . [ ن َ ق َ ] (ع اِمص ) حاضرجوابی در سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || جدل . (اقرب الموارد). || (اِ) پَر که ازتیری بر تیری دیگر نهند. || سنگ ریزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سنگ . (از مهذب الاسماء). || آنچه از سنگ و گچ که پس از انهدام و ویران کردن خانه برجای ماند.(از اقرب الموارد). || بیماریی است در سپل شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). آن درد که بگیرد در خف اشتر و آن رالنگ کند. (از مهذب الاسماء). || سنگستان بادرخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || نعل و خف خَلَق و کهنه . (از اقرب الموارد). نَقْل . نِقْل . ج ، اَنقال ، نِقال .
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
چشمه نقل . [ چ َ م َ ن ُ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش سمیرم شهرستان شهرضا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
تابه ٔ نقل . [ ب َ / ب ِ ی ِ ن ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تابه ای که برآن نقلها را بو دهند مثل پسته و بادام : از آن لب بود تاب و تب حاصلم...
نقل خواجه . [ ن ُ ل ِ خوا / خا ج َ / ج ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دانه ای باشد سیاه رنگ و مدور از نخود کوچک تر، پوست آن بسیار سیاه و مغز آن ...
نقل افتادن . [ ن َ اُ دَ ] (مص مرکب ) منتقل شدن : می گویند که در هندوستان چنین کتابی است ،می خواهیم که بدین دیار نقل افتد. (کلیله و دمنه ...
نقل قول مستقیم. آن است که جملهای را از کتابی همان گونه که هست، بی اینکه چیزی بر آن افزوده یا از آن کاسته شود یا توضیحی در باره ی آن داده شود، در پژوه...
یک گروه از طریقه های حمل و نقل که استفاده از آن برای عموم آزاد است. و عموم مردم می توانند با پرداخت هزینه از آن استفاده کنند. حمل و نقل همگانی.
یک گروه از طریقه های حمل و نقل که استفاده از آن برای عموم آزاد است. و عموم مردم می توانند با پرداخت هزینه از آن استفاده کنند. حمل و نقل عمومی.
آن است که پژوهشگر، مطلب یا مطالب منبعی را در پژوهش با زبان خود بنویسد نه آن گونه که در آن کتاب یا مقاله آمده است؛ در واقع، نه با زبان نویسنده. به کار ...
نغل . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) پسر زنا ۞ . (منتهی الارب )(آنندراج ). زنازاده که فاسدالنسب است . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). نَغِل . (اقرب الم...
نغل . [ ن َ غ َ ] (ص ) ژرف . دوراَندرون ۞ . (یادداشت مؤلف از حفان ). رجوع به نُغُل شود : نغل چاهی است این چاه طبیعت مشو زنهار گمراه از طب...