نقل
نویسه گردانی:
NQL
نقل . [ ن ُ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش سمیرم بالای شهرستان شهرضا، در 40هزارگزی جنوب سمیرم ، درجلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 100 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و تنباکو و کشمش و بادام ، شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
چشمه نقل . [ چ َ م َ ن ُ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش سمیرم شهرستان شهرضا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
تابه ٔ نقل . [ ب َ / ب ِ ی ِ ن ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تابه ای که برآن نقلها را بو دهند مثل پسته و بادام : از آن لب بود تاب و تب حاصلم...
نقل خواجه . [ ن ُ ل ِ خوا / خا ج َ / ج ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دانه ای باشد سیاه رنگ و مدور از نخود کوچک تر، پوست آن بسیار سیاه و مغز آن ...
نقل افتادن . [ ن َ اُ دَ ] (مص مرکب ) منتقل شدن : می گویند که در هندوستان چنین کتابی است ،می خواهیم که بدین دیار نقل افتد. (کلیله و دمنه ...
نقل قول مستقیم. آن است که جملهای را از کتابی همان گونه که هست، بی اینکه چیزی بر آن افزوده یا از آن کاسته شود یا توضیحی در باره ی آن داده شود، در پژوه...
یک گروه از طریقه های حمل و نقل که استفاده از آن برای عموم آزاد است. و عموم مردم می توانند با پرداخت هزینه از آن استفاده کنند. حمل و نقل همگانی.
یک گروه از طریقه های حمل و نقل که استفاده از آن برای عموم آزاد است. و عموم مردم می توانند با پرداخت هزینه از آن استفاده کنند. حمل و نقل عمومی.
آن است که پژوهشگر، مطلب یا مطالب منبعی را در پژوهش با زبان خود بنویسد نه آن گونه که در آن کتاب یا مقاله آمده است؛ در واقع، نه با زبان نویسنده. به کار ...
نغل . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) پسر زنا ۞ . (منتهی الارب )(آنندراج ). زنازاده که فاسدالنسب است . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). نَغِل . (اقرب الم...
نغل . [ ن َ غ َ ] (ص ) ژرف . دوراَندرون ۞ . (یادداشت مؤلف از حفان ). رجوع به نُغُل شود : نغل چاهی است این چاه طبیعت مشو زنهار گمراه از طب...