نو
نویسه گردانی:
NW
نو. [ ن َ / نُو ] (اِمص ) ناله و زاری . (از انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان قاطع). ریشه ٔ نویدن است . (حاشیه ٔ معین بر برهان قاطع). رجوع به نویدن شود. || حرکت و جنبش و لرزه . (از برهان قاطع). ریشه ٔ نویدن است . رجوع به نویدن شود. || (اِ) نقطه ٔ سپید که بر ناخن افتد. بَرَش . (یادداشت مؤلف ).
- نو افتادن به ناخن ؛ نَبَش . خال سپید در ناخن پیدا شدن . (یادداشت مؤلف ).
|| نام حرف نون یونانی است . (یادداشت مؤلف از ابن الندیم ). || نام نوائی از موسیقی . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
نو. [ ن َ / نُو ] ۞ (ص ) ۞ نقیض کهنه . (برهان قاطع) (انجمن آرا). تازه . (ناظم الاطباء). جدید. (دهار). حادث . حدیث . (السامی ) : بدان نامورگفت ...
نو. [ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. رجوع به فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 شود.
کت نو. [ ک َ ن َ ] (اِخ ) چهار فرسخ جنوب آباده است . (فارسنامه ٔ ناصری چ سنگی ص 170).
کت نو. [ ] (اِخ ) قریه ای است چهار فرسنگی جنوب آباده . (فارسنامه ٔ ناصری ).
ده نو. [ دِه ْ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دالوند بخش زاغه ٔ شهرستان خرم آباد. واقع در 9هزارگزی شمال خاوری زاغه . دارای 125 تن سکنه . آب...
ده نو. [ دِه ْ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نورعلی بخش دلفان شهرستان خرم آباد. دارای 180 تن سکنه . آب از چشمه تأمین می شود. ساکنین از...
ده نو. [ دِه ْ ن َ ] (اِخ ) دهی است از بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. واقع در 18هزارگزی خاوری ایذه و دارای 175 تن سکنه . آب آن از چاه و قنات ...
ده نو. [ دِه ْ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمد سردسیر بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . واقع در 68هزارگزی شمال خاوری بهبهان . دارای 12...
ده نو. [ دِه ْ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آل حرم بخش کنگان شهرستان بوشهر.واقع در 82هزارگزی جنوب خاوری کنگان . سکنه ٔ آن 300 تن . آب آ...
ده نو. [ دِه ْ ن َ ] (اِخ )دهی است از دهستان گله دار بخش کنگان شهرستان بوشهر.واقع در 68هزارگزی جنوب خاوری کنگان . سکنه ٔ آن 505 تن . آب آن...