اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نوار

نویسه گردانی: NWʼR
نوار. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان ، در 45 هزارگزی جنوب شرقی رزن و 3 هزارگزی مشرق راه رزن به همدان ، در جلگه ٔ سردسیری واقع است و 1120 تن سکنه دارد. آبش ازقنات ، محصولش غلات و حبوبات و صیفی ، شغل مردمش زراعت و قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
نوار. [ ن َ / ن ُ ] ۞ (اِ) چیزی باشد پهن که آن را از ریسمان بافند و بار رابدان بر پشت چاروا محکم بندند. (از برهان قاطع) (ازآنندراج ). چیزی ...
نوار. [ ن َ ] (ع مص ) ۞ گریختن از تهمت و دور شدن . ۞ (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). نَوْر. نِوار. (منتهی الارب ) (اقرب الموار...
نوار. [ ن ِ ] (ع مص ) نَوار.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به نَوار شود.
نوار. [ ن َوْ وا ] (ع ص ) پرنور. نورانی : وآن کز او روشنی پدید آیدروشن و گردگرد و نوار است .ناصرخسرو.
نوار. [ ن ُوْ وا ] (ع اِ) ج ِ نُوّارة. (منتهی الارب ). ج ِ نَوْر، به معنی شکوفه . (از متن اللغة). نَوْر شکوفه یا شکوفه ٔ سپید. واحد آن نُوّارة ...
نوار. [ ن َ ] (اِخ ) نام زوجه ٔ فرزدق شاعر است . (از الموشح ص 106 و 116) (عیون الاخبار ج 4 ص 122). نام زنی است که همسر فرزدق بود و فرزدق ...
نوار/ناوار نام تحقیرآمیز اعراب برای چندین جامعه یکجانشین کولی است که عمدتا در اردن، سوریه، لبنان و فلسطین می زیند. اعراب آنرا در اشاره به چندین گروه ق...
لامی نوار. (فرانسوی ، اِ) ۞ نام ماشینهائی مرکب از دو استوانه ٔ فولادی که بر روی هم قرار دارند و دردو جهت مختلف به گردش درآیند و میان آنها...
نوار بستن . [ ن َ / ن ُب َ ت َ ] (مص مرکب ) نواربندی کردن . نوارپیچ کردن . بار یا بسته ای را با نوار استوار کردن . || باندپیچی کردن . روی زخم ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.