نور
نویسه گردانی:
NWR
نور. (اِخ ) دهی است از دهستان ماهیدشت بالا از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، در 35 هزارگزی جنوب شرقی کرمانشاهان بر کنار رودخانه ٔ مرک ، در دشت سردسیری واقع است و 205 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ مرک ، محصولش غلات و حبوبات و چغندرقند و لبنیات ، شغل مردمش زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
جبل نور. [ ج َ ب َل ِ ] (اِخ ) نام دیگر کوه حراست . (از منتهی الارب ).
دالای نور. [نُو ] (اِخ ) (بمعنی دریاچه ٔ بزرگ ) نام دو دریاچه است بمغولستان شرقی : یکی که قولون نور نیز نامیده شده است نزدیک حدود سیبریه و...
گسسته نور. [گ ُ س َس ْ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از ماه نو است که هلال باشد. || پیاله را نیز گویند که طلا و نقره به اندام کشتی ساخته ...
صحیفه نور. مجموعه ای که توسط سازمان اسناد و مدارک انقلاب اسلامی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شده بود و نواقص و اشتباهات فراوانی داشت که با تدوین و...
رش به: ناوبری, جستجو
نورشناسی،[۱] اپتیک یا فیزیک نور، شاخهای از فیزیک است که به بررسی نور و خواص آن و برهمکنش آن با ماده میپردازد. نورشناسی به مط...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین آنها این است:
چانْدْرا chãndrã (سنسکریت)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
نور طبیعی. نور خورشید و یا نوری که طیف آن (مخصوصاً در بخشی از آن که بوسیلۀ چشم انسان قابل بینائی است) مشابهِ طیف نور خورشید است.
چشمه ٔ نور.[ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید و آفتاب . چشمه ٔ نوربخش ، کنایه از روشنایی خورشید. کنایه از خور و...
دریای نور. [ دَرْ ی ِ ] (اِخ ) نام قطعه الماسی از جواهرات دولتی ایران . نام الماسی است متعلق به دولت ایران ، 180 قیراط وزن آن ، بشکل مرب...