گفتگو درباره واژه گزارش تخلف نور نویسه گردانی: NWR نور. (اِخ ) نورمحمدهادی . از پارسی گویان هند است . او راست :ای زلف مسلسل که طراز سر دوشی تا چند به آزار من دلشده کوشی ؟ (از صبح گلشن ص 599).و رجوع به فرهنگ سخنوران شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۰ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۰ ثانیه واژه معنی جبل نور جبل نور. [ ج َ ب َل ِ ] (اِخ ) نام دیگر کوه حراست . (از منتهی الارب ). دالای نور دالای نور. [نُو ] (اِخ ) (بمعنی دریاچه ٔ بزرگ ) نام دو دریاچه است بمغولستان شرقی : یکی که قولون نور نیز نامیده شده است نزدیک حدود سیبریه و... گسسته نور گسسته نور. [گ ُ س َس ْ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از ماه نو است که هلال باشد. || پیاله را نیز گویند که طلا و نقره به اندام کشتی ساخته ... صحیفه نور صحیفه نور. مجموعه ای که توسط سازمان اسناد و مدارک انقلاب اسلامی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شده بود و نواقص و اشتباهات فراوانی داشت که با تدوین و... نور شناسی رش به: ناوبری, جستجو نورشناسی،[۱] اپتیک یا فیزیک نور، شاخهای از فیزیک است که به بررسی نور و خواص آن و برهمکنش آن با ماده میپردازد. نورشناسی به مط... منشاء نور این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین آنها این است: چانْدْرا chãndrã (سنسکریت) نور الهدی این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. نور طبیعی نور طبیعی. نور خورشید و یا نوری که طیف آن (مخصوصاً در بخشی از آن که بوسیلۀ چشم انسان قابل بینائی است) مشابهِ طیف نور خورشید است. چشمه ٔ نور چشمه ٔ نور.[ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید و آفتاب . چشمه ٔ نوربخش ، کنایه از روشنایی خورشید. کنایه از خور و... دریای نور دریای نور. [ دَرْ ی ِ ] (اِخ ) نام قطعه الماسی از جواهرات دولتی ایران . نام الماسی است متعلق به دولت ایران ، 180 قیراط وزن آن ، بشکل مرب... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود