اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نوو

نویسه گردانی: NWW
نوو. [ن َ ] (اِ) نؤو. (ناظم الاطباء). رجوع به نؤو شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
ده نو. [ دِه ْ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان . واقع در 26هزارگزی جنوب باختری قصبه ٔ بهار. سکنه ٔ آن 1...
از نو. [ اَ ن َ / نُو ] (ق مرکب ) از سر. دوباره . مجدداً. بار دیگر. باز.
جوب نو. [ ن ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان دالوند بخش زاغه ٔشهرستان خرم آباد. سکنه ٔ آن 110 تن . آب آن از نهر زاغه و محصول آن غلات ، لبنیات و شغل...
رود نو. [ ن َ ] (اِخ ) دهی کوچک است از دهستان بهمئی سردسیر بخش کهگیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع در 17هزارگزی غرب قلعه اعلا مرکز دهستان و 30ه...
روز نو. [ زِ ن َ / ن ُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوروز. روز جشن . روز شادی : به جمشید بر گوهر افشاندندمر آن روز را روز نو خواندند. فردوسی .همی گ...
سنگ نو. [ س َ گ ِ ن َ / نُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگی است شفاف و سفید مصنوع یا طبیعی که آنرا تراش الماس دهند و فص نگین کنند. شیشه یا...
شهر نو. [ ش َ رِ ن َ ] (اِخ ) رجوع به شهرک نو شود.
شهر نو. [ ش َ رِن َ ] (اِخ ) نام محله ای است در تهران واقع در جنوب غربی آن . قسمتی از تهران که سابقاً در بیرون خندق واقع شده و دارای باغه...
شهر نو. [ ش َ رِ ن َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه یزد و طبس میان خرونق و ساقند در 96000 گزی یزد. (یادداشت مؤلف ).
شهر نو. [ ش َ رِ ن َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بلوک بالاولایت باخرز از ولایت باخرز و خواف خراسان . (یادداشت مؤلف ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.