اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نهار

نویسه گردانی: NHAR
نهار. [ ن َ ] (ص ، اِ) ناهار. (جهانگیری ) (رشیدی ). ناشتا. (رشیدی ). چیزی نخورده . گرسنه . (فرهنگ خطی ). مخفف ناهار است که چیزی نخوردن ۞ از بامداد باشد تا مدتی از روز. (برهان قاطع). کسی که از بامداد چیزی نخورده باشد، در اصل ناآهار بود چه آهار به معنی خورش است . (غیاث اللغات ). ناشتا. علی الریق . (یادداشت مؤلف ) :
نخواهد آنکه ز زردآب زردروی شود
خورد سه لقمه خشکار بامداد نهار.

حکیمی (یادداشت مؤلف ).


|| طعام که نیمروز خورند. غذای معتادنیم روز و آن از کلمه ٔ نهاری و ناهاری آمده است یعنی ناشتائی . در اصل نهار شکستن به معنی خوردن غذا پس از ناشتا بودن بوده است و امروز نهار خوردن گویند برای غذای میان روز. (از یادداشت های مؤلف ). رجوع به ناهار کردن و نهار خوردن و ناهاری و نهاری شود. || بسیار و فراوان . (ناظم الاطباء). رجوع به نهمارشود.
- بر نهار ؛ ناشتا: انا علی الریق ؛ بر نهارم . (بحر الجواهر) (یادداشت مؤلف ).
- بر نهار آشامیدن ؛ به ناشتا خوردن . شرب بر ریق . شرب علی الریق : چون دو درم از او بر نهار بیاشامند... ضیق النفس را نفع دهد. (ریاض الادویه ) (یادداشت مؤلف ).
- بر نهار بودن ؛ ناشتا بودن . (یادداشت مؤلف ).
- نهار چیدن ؛ نهاری بر سفره نهادن . سفره گستردن .
- نهار خوردن ؛ نهاری خوردن . ناهاری خوردن . غذای نیم روز خوردن .
- نهار شکستن ؛ ناشتائی خوردن .
- نهار کردن ؛ ناشتائی خوردن . نهار شکستن :
گر همچو صبح صاف بود اشتهای تو
با قرص آفتاب توانی نهار کرد.

مخلص کاشی (از آنندراج ).


رجوع به نهاری کردن شود.
- نهار کشیدن ؛ غذا در ظرف کردن . غذای ظهر را آماده کردن و بر سفره یا میز چیدن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
نهار. [ ن َ ] (ع اِ) روز. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ضد لیل ، یعنی روشنی مابین طلوع فجر تا غروب آفتاب یا از طلو...
نهار. ۞ [ ن ِ ] ۞ (اِمص ، اِ) کاهش . (لغت فرس اسدی ) (صحاح الفرس ). کاهش و گدازش تن . (اوبهی ) (برهان قاطع) (از جهانگیری ) (از رشیدی ) (انجم...
نهار. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر. در 22 هزارگزی اهر و 55 هزارگزی جاده ٔ تبریز به اهر، در منطقه ٔ کوهستانی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نهار بازار. [ ن َ ] (اِ مرکب ) گاه نهار. گاه خرید و فروش نان و خوردنی های دیگر به ظهر. گاه شلوغی نانوائی و امثال آن . (یادداشت مؤلف ). دقا...
لیل و نهار. [ ل َ / ل ِ ل ُ ن َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از اتباع است . شب و روز : پیش از من و تو لیل و نهاری بوده ست گردنده فلک نیز به کا...
نهار و ناشتا. [ ن َ رُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) صبح هیچ نخورده . (یادداشت مؤلف ).
باغ لیل و نهار. [ غ ِ ل َ ل ُ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشاره به باری تعالی است . (ناظم الاطباء). || کنایه از آفتاب عالمتاب است . (ن...
اعتدال لیل و نهار. [ اِ ت ِ ل ِ ل َ/ ل ِ ل ُ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تساوی شب و روز که هر یک دوازده ساعت تمام باشد. (ناظم الاطباء).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
سالومه
۱۳۸۹/۰۲/۰۶ Iran
1
14

با سلام آیا ناهار خوردن درست است یا نهار خوردن ؟؟ ناهار/نهار

آرش
۱۳۹۲/۰۵/۱۵ Iran
0
6

جای بسی تعجب است که هیچ یک از مدیران و کارشناسان زبان فارسی در تارنمای لغت نامه ی دهخدا, هیچ واکنشی نسبت به نادرست نوشته شدن کلمه نهار به معنی غذای نیم روز ، نمی کنند.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.