وار
نویسه گردانی:
WʼR
وار. (اِخ ) دهکده ای است از دهستان خرورق واقع در بخش حومه ٔ شهرستان خوی و در 14 هزارگزی خوی و 7 هزارگزی جاده شوسه ٔ خوی به سیه چشمه . در دامنه ٔ کوه واقع و منطقه ای معتدل است و 955 تن سکنه دارد. آب آن از رود الند تأمین میشود و محصول آن غلات و توتون و زردآلو و کرچک و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنها جاجیم بافی است . راه ارابه رو دارد و در تابستان میتوان با اتومبیل به آنجا رفت . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
واژه های همانند
۱۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
طاوس وار. [ وو ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مانند طاوس . طاوس خرام . طاوس رفتار : در گریه ٔ وداع تذروان کبک لب طاوس وار پای گل آلود می بریم .خاقانی .
رعیت وار. [ رَ عی ی َ ] (ص مرکب ) همچون رعیت . همانند رعیت . چون رعیت . رعیت مانند.
رشته وار. [ رِ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مانند رشته و به اندازه ٔ رشته . (ناظم الاطباء). به اندازه ٔ یک رشته . (آنندراج ) : تاب خوردم رش...
دلال وار. [ دَل ْ لا ] (ص مرکب ، ق مرکب ) چون دلال . مانند دلال . همانند واسطه های خرید و فروش : گنه به من بر دلال وار عرضه دهدبدان سبب که ...
دیلم وار. [ دَل َ ] (ص مرکب ) مانند دیلم . همچون دیلم : مرا شد گلشن عیسی وزین رشک آفتاب آنگه سپر فرمود دیلم وار و زوبین کرد ماکانی . خاقانی ....
ریشه وار.[ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) همانند ریشه . بسان ریشه . || لیفی . مانند لیف . (ناظم الاطباء).
سبزه وار. [ س َ زَ ] (اِخ ) رجوع به سبزوار شود.
زار و وار. [ رُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) در غایت بیچارگی . در نهایت بدحالی . (فرهنگ کلمات و مصطلحات راحة الصدور راوندی چ محمد اقبال ص 503) : من...
زرفین وار. [ زُ ] (ص مرکب ) مانندزرفین . رجوع به زرفین و زلفین شود. || یک چشم ، همچون زرفین . (فرهنگ فارسی معین ) : زین قفل شرف و غیرت و...
سالوک وار. [ لوک ] (ق مرکب ) ۞ همچون سالوک . دزدوار : سالوک وار زد بکمرْش اندرون از بهر حرب دامن پیراهنَش . ناصرخسرو (دیوان چ عبدالرسولی ص ...