اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وار

نویسه گردانی: WʼR
وار. (اِخ ) ۞ نهری است سیلابی در فرانسه که از نواحی آلپ ماریتیم ۞ سرچشمه میگیرد و پوزه تنیه را آبیاری میکند و به مدیترانه میریزد و 135 هزار گز طول دارد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه
سلسله وار. [ س ِ س ِ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) پی درپی . متوالی .مردف . بهم پیوسته . مرتب و بترتیب . (ناظم الاطباء).
سیماب وار. (ص مرکب ) لغزان چون سیماب : دوش آن زمان که چشمه ٔ زرآب آسمان سیماب وار زآن سوی چاه زمین گریخت .خاقانی .
شکسته وار. [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) مریض . ضعیف . ناتوان .رنجور. بیمارگونه . (از یادداشت مؤلف ) : گرم به گوشه ٔ چشمی شکسته وار ببینی فلک ...
دیلمی وار. [ دَ ل َ ] (ص مرکب ) چون دیلمیان . چون مردم دیلم : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی .منوچهری .
روباه وار. (ق مرکب ) چون روباه . مانند روباه . در رفتار و عادات و حرکات و افعال چون روباه : روباه وار بر پی شیران نهند پی تا آید از کفلگه شی...
شیفته وار. [ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) دیوانه وار. (یادداشت مؤلف ) : مطربان بینم گریان و ده انگشت گزان رودها بر سر و بر روی زده شیفته ...
آزاده وار. [ دَ / دِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) آزادوار. با صفت آزاده . چون آزاده : گشاده درِ هردو آزاده وار ۞ میان ْ کوی کندوری افکنده خوار. ابوش...
ارتنگ وار. [ اَ ت َ ] (ص مرکب ) ارژنگ وار. مانند ارتنگ . همچون ارتنگ (مانی ) : یکی نامه بنوشت ارتنگ واربرو کرده صد گونه رنگ و نگار.فردوسی .
ارژنگ وار. [ اَ ژَ ] (ص مرکب ) مانند ارژنگ . نظیر ارژنگ مانی در هنر و صنعت . ارتنگ وار : یکی نامه بنوشت ارژنگ وارپر آرایش و بوی و رنگ و نگار....
بلعجب وار. [ب ُ ع َ ج َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مشعبدوار : نماید چند بازی بلعجب وارپس آنگه نه طرب ماند نه تیمار.(ویس و رامین ).
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۵ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.