وأر
نویسه گردانی:
WʼR
وأر. [ وَءْرْ ] (ع مص ) ترسانیدن . || در بدی افکندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آتشکده ساختن جهت آتش . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
غول وار. (ص مرکب ، ق مرکب )مانند غول . بسان دیو. رجوع به غول شود : شبی تاریک نور از ماه برده فلک را غول وار از راه برده .نظامی .
کوس وار. (ص مرکب ، ق مرکب ) مانند کوس . چون کوس . همچون طبل پرباد : قوس قزح قوس وار عالم فردوس وارکبک دری کوس وار کرده گلو پر ز باد.منوچهری...
پاک وار. (ص مرکب ) مقابل ناپاک وار. (فردوسی ).
تاج وار. (ص مرکب ، اِ مرکب ) مانند تاج . لایق تاج . || گرانبها. || گوهر یا چیزی که در خور تاج پادشاهان باشد.
رو وار. (اِ) این کلمه در بیت ذیل از نظام قاری آمده است اما معنی آن روشن نیست شاید نام نوعی پارچه باشد : آنکه خیاط برد پارچه از رو وارش...
روباه وار. (ق مرکب ) چون روباه . مانند روباه . در رفتار و عادات و حرکات و افعال چون روباه : روباه وار بر پی شیران نهند پی تا آید از کفلگه شی...
رسن وار. [ رَ س َ ] (ص مرکب ) همچون رسن . همانندرسن . مانند رسن . مثل ریسمان . ریسمان وار. که مثل ریسمان بلند باشد. که مانند رسن دراز باشد : س...
رطب وار. [ رُ طَ ] (ص مرکب ) مانند رطب .مثل خرما. خرماکردار. (یادداشت مؤلف ) : به فیاضی که بخشد با رطب خارکه بی خارم نیابد کس رطب وار.نظامی ...
شکم وار. [ ش ِ ک َ ] (اِ مرکب ) به اندازه ٔ یکبار سیر خوردن . به اندازه ٔ یک بار خوردن و سیر شدن غذا : چرا از پی یک شکم وار نان گراینده باید ب...
شمس وار. [ ش َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) خورشیدوار. مانند آفتاب . سخت تابان و رخشان بسان آفتاب : پیش فکر او که رخشد شمس وارشمس گردون رابه حربای...