وز
نویسه گردانی:
WZ
وز. [ وِ ] (اِ صوت ) بانگ گلوله در عبور. (یادداشت مرحوم دهخدا). || طنین مگس و پشه . || ورآمدن و جوش کردن (خمیر) و ترش شدن . || چین و شکنهای ریز داشتن مو مانند موهای سیاهان . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
قافیه تنگ بودن لغتنامه دهخدا قافیه تنگ بودن . [ ی َ / ی ِ ت َ دَ ] قافیه تنگ شدن (آمدن ،افتادن )؛ مشکل بودن (شدن ) اتیان قوافی : خاقانی را گلی بچنگ ا...
وض . [ وَض ض ] (ع اِمص ) اضطرار و پریشانی خاطر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
وذء. [ وَذْءْ ] (ع اِ) سخن نابایست و مکروه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). سخن ناشایست ناسزاباشد یا غیر آن . (از اقرب الموارد). |...