ولاء
نویسه گردانی:
WLAʼ
ولاء. [ وَ ] (ع اِمص ) دوست داری . (منتهی الارب ). محبت . (اقرب الموارد) (کشاف اصطلاحات الفنون ). || یاری و نصرت .(از اقرب الموارد). || مُلک و پادشاهی . (منتهی الارب ). || مِلک . (از اقرب الموارد). || آزادی . (منتهی الارب ). حدیث : نهی عن بیع الولاء. و از شافعی است که : لا ولاء الا للمعتق . (از منتهی الارب ). || قرب و نزدیکی . (اقرب الموارد) (کشاف اصطلاحات الفنون ). || قرابت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و شرعاً به معنی قرابت حکمیه ای است که از عتق یا از موالات حاصل می شود. قرابت حاصله ٔ از عتق را ولاءالعتاقة و ولاءالنعمة نامند و دومی ، یعنی قرابت حاصله از موالات را ولاءالموالات گویند. و فقها ولاء را گاه بر میراثی که به سبب عقد موالات و ولاء عتق پیدا می شود اطلاق می کنند. برای تفصیل بیشتر رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و تعریفات جرجانی شود.
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
ولاء. [ وِ ] (ع مص ) موالاة. پیاپی کردن . دمادم کردن : ولاء بین دو امر؛ پیاپی کردن دوکار را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || پیوست یکد...
ولا. [ وَ ](اِ، از اتباع ) هول و ولا؛ هول و دلهره . اضطراب . (فرهنگ فارسی معین از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
ولا. [ وَ ] (از ع ، اِ) ولاء. یاران . || میراث بنده ٔ آزاد. (غیاث اللغات ). || ملک و پادشاهی . || قرابت . (آنندراج ). خویشاوندی . رجوع به و...
ولا. [ وِ ] (از ع ، اِمص ) ولاء. پیاپی کردن کاری . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).دمادم کردن . رجوع به ولاء شود. || (اِمص ) دوستی و محبت . (غیاث ...
ولع. [ وَ ] (ع اِ) دروغ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).- ولع والع ؛ مبالغه است ، چنانکه عجب عاجب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ولع. [ وَ ] (ع مص ) وَلَعان . سبک و خوار گردیدن . || دروغ گفتن . || ربودن . || ماادری ما ولعه ؛ نمیدانم چه چیز بازداشت او را. (منتهی الار...
ولع. [ وَ ل َ ] (ع مص )وَلوع . حریص و آزمند گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). به چیزی سخت دل بستن . (اقرب الموارد). || (اِمص ) حرص . ...
لا و لا. [ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (از: دو لای نفی با حرف عطف ) و آن کنایه از درخت زیتون و اشاره به آیه ٔ «لاشرقیة و لاغربیة» (قرآن 35...
العار ولا النار. [ اَ وَ لَن ْ نا ] (ع جمله ٔ اسمیه ) قول عمربن خطاب ، و معروف «النار ولا العار» است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به عار و نار شود.
لاحول و لا قوت . [ ح َ ل َ وَ ق ُوْ وَ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) مختصر لاحول و لاقوّة الاّ باﷲ العلی العظیم است و گاه در مقام اعتراض و برای نشان ...