گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۲۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۸۰ ثانیه واژه معنی کاسه و کوزه کاسه و کوزه . [ س َ / س ِ وُ زَ / زِ ] (ترکیب عطفی ، اِمرکب ) اثاث البیت . (آنندراج ). کاسه کوزه : کاسه و کوزه ٔ افلاک شکستن داردچند بیهوده دل ... قیس و لبنی قیس و لبنی . [ ق َ س ُ ل ُ نا ] (اِخ ) عاشق و معشوق عربی . (امثال و حکم دهخدا). رجوع به قیس بنی عامر و لیلی و مجنون شود. کت و کلفتی کت و کلفتی . [ ک َ ت ُ ک ُ ل ُ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی کت و کلفت . ضخیمی . یُغُری . کار و کاچار کار و کاچار. [ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کار و لوازم آن . کار و اسباب کار : تا میان بسته اند پیش امیردر تک و تاز کار و کاچارند. ناصرخسرو (دیو... کار و کاسبی کار و کاسبی . [ رُ س ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کار. شغل . کسب . کبک و روباه کبک و روباه . [ ک َ ک ُ ] (اِخ ) نام رودی است . آبش تلخ و شور و بی فایده است . از چشمه ٔ بی بی حکیمه برخیزد و از میان ناحیه ٔ لیراوی کوه کی... کرکر و هرهر کرکر و هرهر. [ ک ِ ک ِ رُ هَِ هَِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب )خنده نه به حد اعتدال . (یادداشت مؤلف ). خنده ٔ نامعتدل و ممتد اما فروتر از قهقهه . ر... گرد و غلنبه گرد و غلنبه . [ گ ِ دُ غ ُ لُم ْ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) گرد و قلنبه . میانه بالای . چاق و چله . رجوع به گرد و قلنبه شود. گرد و غنبلی گرد و غنبلی . [ گ ِ دُ غُم ْ ب ُ ] (ص مرکب ) میانه بالا. متوسطالقامه : نه پردراز و نه کوتاه گرد و غنبلیم غلام حضرت موسی الرضا، علی قلیم .؟ گرفت و گیر گرفت و گیر.[ گ ِ رِ ت ُ ] (اِمص مرکب ، از اتباع ) مؤاخذه . بازپرسی : چون پارس بگشادند خود مدتی قتل و غارت و گرفت و گیر بود. (فارسنامه ٔ ابن ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۹۸ ۹۹ ۱۰۰ ۱۰۱ ۱۰۲ صفحه ۱۰۳ از ۲۱۳ ۱۰۴ ۱۰۵ ۱۰۶ ۱۰۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود