گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۲۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۶ ثانیه واژه معنی نان و شراب نان و شراب (به ایتالیایی: Vino e pane) رمانی اثر اینیاتسیو سیلونه، نویسندهٔ ایتالیایی است. این رمان زمانی نوشته شد که سیلونه در تبعید دولت بنیتو موسول... پر و پیمان پر و پیمان . [ پ ُ رُ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ، از اتباع ) خانه ٔ پر و پیمان ؛ دارای آذوقه ٔ بسیار. انباری پر و پیمان ؛ انباری پرآذوقه و ممتلی . پرت و پلا پرت و پلا. [ پ َ ت ُ پ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ، از اتباع ) تَرت و پَرت . تندوخند. تارومار. پخش و پلا. تَرت و مَرت . پراکنده . || چرندپرند. هذیا... پرآمد و شد پرآمد و شد. [ پ ُ م َ دُ ش ُ ] (ص مرکب ) که آمدن و شدن مردم آنجا بسیار باشد. که اختلاف مردمان آنجای متواتر باشد. پردرد و دود پردرد و دود. [ پ ُ دَ دُ ] (ص مرکب ) پرداغ و درد : گنه یکسر افکند سوی جهودتن خویش را کرد پردرد و دود.فردوسی . پر شر و شور پر شر و شور. [ پ ُ ش َرْ رُ] (ص مرکب ) پربدی . || پرغوغا. پرهیاهو. پیچ و تاب پیچ و تاب . [ چ ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) خطل . (منتهی الارب ).خم و شکن . گردش چیزی بدور خود چون موی : پیچ و تابش نور و تاب از من ببردتا بم... پشت و پای پشت و پای . [ پ ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) یا رگ پشت و پای . باسلیق . (زمخشری ). پشم و پیل پشم و پیل . [ پ َ م ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) پشم و جز آن . پل و چفته پل و چفته . [ پ ُ ل ُ چ ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) الک دولک . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۷۵ ۷۶ ۷۷ ۷۸ ۷۹ صفحه ۸۰ از ۲۱۳ ۸۱ ۸۲ ۸۳ ۸۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود