گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۲۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۹ ثانیه واژه معنی کچ و کلفت کچ و کلفت . [ ک ُ چ ُ ک ُ ف َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خادمه های بسیار. شاید در اصل کوچ و کلفت خادمه های خانه ٔ امیری یا خانی یا صاحب ثروتی... کچول و کچل کچول و کچل . [ ک َ ل ُ ک َ چ َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) رجوع به کچول و رجوع به کچل شود : زین کچول و کچل سری چندندکه به ریش جهان همی خند... کت و دامن کت و دامن . [ ک ُ ت ُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) پوششی زنان را که مرکب از کت و دامن باشد. پوششی که از کت و دامن فراهم آمده باشد. رجوع ... کت و کلفت کت و کلفت . [ ک َ ت ُ ک ُ ل ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) یُغُر. سِتُنبَه . (یادداشت مؤلف ). ستبر. کلفت . ضخیم . (از فرهنگ فارسی معین ). کار و باری کار و باری . [ رُ ] (ص نسبی ) سوداگر و بازرگان . (ناظم الاطباء). قیل و قال قیل وقال . [ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قال و قیل . گفت و شنید. مباحثه . (انجمن آرای ناصری ) : از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت یک چند نیز ... قول و قرار قول و قرار. [ ق َ / قُو ل ُ ق َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) عهد و پیمان . رجوع به قول شود. کام و دام کام و دام . [ م ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) بد و خوب .خوب و زشت . نیک و بد. پستی و بلندی و امثال آن . (یادداشت مؤلف ). شیرین و تلخ . راحت و رنج... کام و ریژ کام و ریژ. [ م ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ۞ مراد و مقصود. (برهان ). || هوی و هوس . (برهان ). هر یک از کام و ریژ هم جداگانه به این معنی ... کار و مکار کار و مکار. [ رُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح کشاورزی زمین زراعتی که نیم آن در سالی و نیم دیگر سال بعد کاشته میشود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۶۸ ۶۹ ۷۰ ۷۱ ۷۲ صفحه ۷۳ از ۲۱۳ ۷۴ ۷۵ ۷۶ ۷۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود