اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هارون

نویسه گردانی: HARWN
هارون . (اِخ ) ابن عمران . برادر موسی بنی اسرائیل و وزیر وی که با برادر خویش (موسی ) از جانب خدا مأمور به دعوت فرعون شد و با موسی از مصر هجرت کرد. و آنگاه که موسی برای آوردن الواح عشره به طور شد، وی گاوی را که از زر کرده بود و آواز میکرد خدا خواند و موسی بر او برآشفت . صاحب قاموس کتاب مقدس گوید: هارون به معنی کوه نشین یا متنور، اولین رؤسای کهنه و اول زاده ٔ عمرام پسرزاده ٔ لاوی از یوکابد دخت لاوی که عمه ٔ عمرام بود و از قرار معلوم این تزویج در آن زمان حرام نبوده و پس از اعطای شریعت حرام گردید و خانواده ٔ هارون از قهاتیان بودند که بزرگترین قبیله ٔ لاویان و قوی ترین ایشان بودند. و اول دفعه که هارون در کتاب مقدس ذکر گشته هارون لاوی ذکر شده است . محض آنکه اعتبار وی را در پیشوایی قوم خود نشان دهد و با وجودی که اول زاده است کاهن خانواده ٔ خود بود.زوجه ٔ هارون الیشاع دخت رئیس یهودا بود و از برای هارون چهار پسر «ناداب » و «ابیهو» و «العازار» و «ایتامار» را تولید کرد. در کتاب مقدس خبری از ایام جوانی هارون نداریم . اول دفعه که در کتاب مقدس مذکور است عمرش 83 سال بود و آن در وقتی که موسی بواسطه ٔ عدم فصاحت از پیشوایی قوم خود ابا نمود بدان لحاظ خداوندفرمود: «آیا برادرت هارون لاوی را نمی شناسیم که فصیح الکلام است ». از آن پس هر دو برادر در تکلّم و عمل شرکت همی داشتند اعم از اینکه این کار و تکلم در حضور فرعون و یا در مد نظر مشایخ اسرائیل می بود و هارون خیلی شجاع و دلدار بود، چنانکه در جنگ رفیدیم با حور به اتفاق یکدیگر دستهای موسی را برافراشته نگاه میداشتند و او با دو پسر خود ناداب و ابیهو و هفتاد نفر از مشایخ اسرائیل با موسی به کوه برآمده خداوند را ملاقات نمودند. لکن چون زمان غیبت موسی به طول انجامیداظهار ضعف و انکسار نموده از اطاعت خدائی سر پیچانیده ، گوساله ٔ طلایی را از برای اسکات قوم بساخت ۞ ولی از قرار معلوم هارون به این بت اعتقاد نداشت ، بلکه فقط از برای اسکات قوم ساخته ، خود به هیچ وجه نگفت که این خداست ، ولی چون بنی اسرائیل آن را دیدند فریاد برآوردند و گفتند: اینان خدایان تو هستند که تو را از زمین برآوردند و ظاهراً چنان می نماید که هارون هر دو طرف را ملاحظه نموده مذبحی از برای بت مذکور بنا کرده عیدی را برای خداوند اعلان نمود. و البته اینگونه مطالب دلیل بر ضعف عزم و سستی رای و ریای شخص عامل میباشد، ولی خداوند خطا و تقصیر او را عفو فرموده وی را رئیس الکهنه و اولادشرا کاهن قرار داد و چون خداوند ناداب و ابیهو را بواسطه ٔ آوردن آتش غریبه مقتول ساخت و اولادش از اظهار عزاداری بطور معمول ممنوع گشتند، از آن پس هارون و مریم درباره ٔ زوجه ٔ کوشیه موسی با موسی مباحثه نموده مدعی آن بودند که خداوند بر ایشان مکاشفه عطا فرموده بود و از قراری که معلوم میشود داعی بر این حرکت مریم بود، چه که خدای تعالی وی را به آفت برص گرفتار نموده ولکن هارون توبه کرده در حضور خداوند تضرع نمود. موسی از برای شفای مریم از خدا استدعا نمود و به جواب فایض گشت . و چون بیست سال بر این برآمد قوم قورح با موسی و هارون ضدیت نمودند علی هذا در ازای این عمل و کردار زشت زمین شکافته و تمام آن قوم را بلع نمود و یک تن از ایشان را باقی نگذاشت ، ولی سایر قوم بواسطه ٔ هارون خلاصی یافتند. از آن پس خدای تعالی کهانت هارون واولاد وی را بواسطه ٔ معجزه ٔ شکوفه نمودن عصای هارون ثابت و برقرار داشت . از قراری که معلوم است هارون ازجمله ٔ اشخاص ضعیف عزم و سخیف رأی بوده و بزودی در تجریه می افتاد، چنانکه با بودن موسی در نزد آبهای مریبه خطا ورزیده از دخول اراضی موعوده محروم گردید و گذشته از اینها مکرراً خطا ورزیده توبه همی کرد تا زمانی که به رحمت ایزدی پیوسته ، در کوه هور که قله اش برممالک فلسطین مشرف است وفات یافت و قبل از وفات ، موسی لباسهای کهانت را به حکم رب العالمین از وی برکنده به العازار پوشانید و در هنگام وفات 123 سال از عمرش گذشته بود و موضع قبر وی تا به حال در یکی از قله های کوه هور باقی و معتبر است . اما وجه تسمیه ٔ وی به قدوس الرب بواسطه ٔ کار وی بود نه بواسطه ٔ سیرت و رفتار وی ، با وجود همه اینها بیش از موسی محبوب القلوب بود و بعد از موتش قوم اسرائیل بر وی ماتم و سوگواری بسیار نمودند و مدت یک ماه در ماتم مشغول بودند و یهودیان متأخر محض یادگاری وی ، روز اول ماه پنجم ، ماه آب را روزه می داشتند. خلاصه ریاست کهنه اسرائیلیان ازهارون شروع نموده و به خانواده ٔ پسرش العازار منتهی شده بالاخره از آن خانواده به خانواده عالی منتقل گردید، لکن بواسطه ٔ خطای خانواده ٔ عالی خدای تعالی اخبار فرمود که این ریاست از وی گرفته خواهد شد. و این مطلب در زمان سلیمان کامل گردید که وی ریاست را از خانواده ابی یاثار نقل نموده به صادوق که از سلسله ٔ العازار بود عطا نمود. (قاموس کتاب مقدس صص 916-918).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۶ ثانیه
هارون . (اِخ ) ابن سلیمان الفراء،مکنی به ابوموسی . محدث است . رجوع به ابوموسی شود.
هارون . (اِخ ) ابن سیاوش . از سرداران نصربن سیار حاکم خراسان بود. رجوع به تاریخ بخارای نرشخی ص 72 شود.
هارون . (اِخ ) ابن صاعد، پسر هارون صابئی ، مکنی به ابونصر. اهل بغداد و مقیم در همانجا، در طبابت دست داشت و به درمان و معالجه بیماران مشهور...
هارون .(اِخ ) ابن عباس بن محمدبن احمدبن محمدبن المأمون ، مکنی به ابومحمد الهاشمی العباسی المأمونی (متوفی در573 هَ . ق .). مورخ و ادیب و...
هارون . (اِخ ) ابن عبدالرزاق بن حسن بن زید البنجاوی الازهری (1249-1336 هَ .ق .). دانشمند مصری در شهر بنجا از منطقه ٔ صعید متولد شد، و در دانشگاه ...
هارون . (اِخ ) ابن عبدالصمد رخی نیشابوری . از مردم رخ (نام پشته ای به نیشابور).
هارون . (اِخ ) ابن عبداﷲ الشاری الصفری . پیشوای صفریة در ایام معتمد و معتضد عباسی . مردی شجاع و غارتگربود و در اطراف موصل خروج کرد. عده ٔ زیا...
هارون . (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمد، مکنی به ابویحیی الزُهْری العوفی . از احفاد عبدالرحمن بن عوف . فقیه مالکی و ازقضاة بود. اهل مکه بود و به بغ...
هارون . (اِخ ) ابن عبداﷲبن مروان بغدادی ، مکنی به ابوموسی بزاز و معروف به حمال (171-243 هَ . ق .). از محدثین ثقه و بسیار امین و راستگو بود...
هارون . (اِخ ) ابن عبداﷲ المهلبی . محدث است و مرزبانی به وساطت محمدبن یحیی ، داستانی از وی درباره ٔ ابوتمام شاعر در الموشح آورده است و خو...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۲ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.