هبة
نویسه گردانی:
HB
هبة. [ هََ ب ْ ب َ ] (ع اِ) یک مرتبه . یک بار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): رایته هبة؛ دیدم او را یک بار در تمام عمر. (اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (معجم متن اللغة). || ساعتی که از پگاه باقی باشد. || مدتی از روزگار. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || هیجان نر برای گشنی . (معجم متن اللغة). || روانی شمشیر و نیزه در ضریبه و درخش آن . گفته میشود «سیف ذوهبة». (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و «احذر هبة السیف ». (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
هبة. [ هَِ ب َ ] (ع مص ، اِمص ) (از«وهَ ب ») بخشش و انعام . (ناظم الاطباء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). بخشیدن چیزی را. (منتهی الارب ). بخشیدن و ...
هبة. [ هَِ ب َ ] (ع اِ) عطیه و هدیه ای که خالی از غرض یا عوض باشد. (معجم متن اللغة). ج ، هِبات . (اقرب الموارد).
هبة. [ هَِب ْ ب َ ] (ع اِ) نوع . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد. || حال .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نوع و هیئت از وزیدن باد. (ناظم الا...
هبة. [ هََ / هَِ ب ْ ب َ ] (ع مص ) بریدن چیزی را. (منتهی الارب ): هب السیف الشی ٔ هبة؛ برید شمشیر آن چیز را. (اقرب الموارد). || به حرکت درآو...
هبة. [ هَِ ب ْ ب َ ] (ع مص )بانگ کردن تکه وقت گشنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بانگ کردن برای گشنی . (معجم متن اللغة). || تیز شدن ...
هبة. [ هَِ ب َ ] (اِخ ) ابن محمد الفخربن یوسف بن منصور. ملقب به بهاءالدین و معروف به ابن الفخر. از امرای دولت رسولی بود. در سال 790 هَ . ق ...
هبه . [ هَِ ب َ ] (ع مص ) بخشیدن . دادن . (دهار) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). رجوع به هبة شود.
هبه . [ هَِ ب َ / ب ِ ] (از ع اِمص ) بخشش و انعام . (ناظم الاطباء). دهش . عطا. داد. رجوع به هبت (هبة) شود.
هبه . [ هَِ ب َ ] (ع اِ) آنچه که ببخشند. (مهذب الاسماء). جایزه . عطیه . رجوع به هبة شود.
هبه . [ هَِ ب ِ ] (اِخ ) ۞ در اساطیر یونان ربةالنوع جوانی است . وی دختر مشتری و هرا ۞ میباشد و متصدی ساقیگری ربةالنوع بوده ، روزی در اثنا...