هجران . [ هَِ ] (ع مص ) جدایی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (شمس اللغات ). هجر. || از کسی بریدن
۞ . (تاج المصادر بیهقی ) (شمس اللغات ) (آنندراج ) (از معجم متن اللغة)(از اقرب الموارد). هجر. || گذاشتن چیزی را و ترک دادن . (منتهی الارب ). ترک کردن چیزی و واگذاشتن آن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هجر. || از جماع بازماندن در روزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کناره گیری از زنان در روزه . (از اقرب الموارد)(از معجم متن اللغة). هجر. || گذاشتن شرک را. (منتهی الارب ): «هجر الشرک هجراً و هجراناً و هجرة حسنة». (اقرب الموارد) (تاج العروس ). هجر. هجرة.