هجیر
نویسه گردانی:
HJYR
هجیر. [ ] (اِخ ) وزیر جغتای مغول پسر چنگیزخان . رجوع به جهانگشای جوینی ج 1 ص 227 شود.
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
حجیر. [ ح ُ ج َ ] (اِخ )ابن ابی أهاب بن عَزیز تمیمی حلیف بنی نوفل بن عبد مناف . ابن ابی حاتم و ابن حبان گویند: صحابی است . فاکهی در کتاب ...
حجیر. [ ح ُ ج َ ] (اِخ ) ابن ابی حجیر هذلی یا حنفی ، و او را حُجر نیز گویند. طبرانی از طریق عکرمةبن عمار از محشی پسر حجیر از پدرش حجیر نقل کند ...
حجیر. [ ح ُ ج َ ] (اِخ ) ابن بیان . بارودی و ابوعمر او را در عداد صحابة یاد کردند.تقی بن مخلد حدیث او را از طریق داودبن ابی هند در مسند خویش اس...
حجیر. [ ح ُ ج َ ] (اِخ ) ابن ربیع عدوی . وی از عمربن خطاب روایت کند. عبدالرحمان از هلال بن حق نقل کرد که گفت : کان حجیربن الربیع یصلی حتی ...
حجیر. [ ح ُ ج َ ] (اِخ ) ابن سوءة. جد جابربن سمرة است . (منتهی الارب ).
حجیر ذهلی . [ ح ُ ج َ رِ ذُ هََ ] (اِخ ) رجوع به حجیربن بیان شود.
حجیر هذلی . [ ح ُ ج َ رِ هَُ ذَ ] (اِخ ) رجوع به حجیربن ابی حجیر شود.