هر
نویسه گردانی:
HR
هر. [ هَِ رر ] (ع مص ) راندن گوسپند را. (منتهی الارب ). || خواندن گوسپند را به سوی آب . منه المثل : لایعرف الهر من البر؛ یعنی او نمی شناسد رنج رسان را از راحت رسان یا فرق نمی کند خواندن گوسپند را از راندن . (منتهی الارب ). معنی مثل این است که کار آن را که بر وی هجوم می آورد از آنکه بدو نیکویی می کند فرق نمیگذارد. (اقرب الموارد). || (اِ) گربه . ج ، هِرَرَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
- امثال :
هو اثقف من هر . (منتهی الارب ).
|| مکروه از هرچیزی . (منتهی الارب ). || آواز راندن شتر یا خواندن آن به سوی آب . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
حر. [ ح َ رِن ْ ] (ع ص ) انه لَحَر بکذا و حری بکذا و حَر ان یفعل کذا؛ ای جدیر و خلیق . (اقرب الموارد).
حسن حر.[ ح َ س َ ن ِ ح ُ ر ر ] (اِخ ) ابن حسینی عاملی . درگذشته ٔ 1298 هَ . ق . دیوان شعر دارد. (ذریعه ج 9 ص 239).
دشت حر. [ دَ ح ُ ] (اِخ ) نام دشتی است حاصلخیز در دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاه . این دشت در 25 هزارگزی جنوب شرقی ده شیخ و...
طین حر. [ ن ِ ح ُرر ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ محمدبن عبدون گوید: طین حر طین علک خالص از رمل بود. مؤلف گوید: گِلی است نزدیک در شیراز ...
علی حر. [ ع َ ی ِ ح ُ ر ر ] (اِخ ) ابن حسن بن علی بن محمد حرعاملی . عالم و شاعر و نثرنویس بود. وی در سال 1048 هَ . ق . در راه مکه درگذشت . ا...
علی حر. [ ع َ ی ِ ح ُرر ] (اِخ ) ابن سعیدبن محمدبن احمدبن محمدبن حسن بن محمدبن علی بن محمدبن حسین بن عبدالسلام بن عبدالمطلب حرعاملی جبعی...
علی حر. [ ع َ ی ِ ح ُرر ] (اِخ ) ابن محمد حرعاملی کرکی . نویسنده و ادیب و شاعر بود و بسال 1015 هَ .ق . درگذشت . او را مجموعه ٔ اشعاری است . (از...
ساق حر. [ ق ِ ح ُرر ] (اِ مرکب ) قمری نر. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). نر از فاخته هاست بواسطه ٔ آنکه حکایت صدای او ساق حر است . (شرح قاموس...
حر ریاحی . [ ح ُرْ رِ ] (اِخ ) رجوع به حربن یزید ریاحی شود.
حر عاملی . [ ح ُرْ رِ م ِ] (اِخ ) احمدبن حسن بن علی مشغری . از دانشمندان شیعه ٔ عهد صفوی و برادر محمدبن حسن شیخ الاسلام مشهد است که در 1040 ه...