هق
نویسه گردانی:
HQ
هق . [ هَِ ] (اِخ ) دهی است از بخش اشنویه ٔ شهرستان ارومیه که 453 تن سکنه دارد. آب آن از قادرچای و محصول عمده اش غله ، حبوب و توتون و کاردستی مردم جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
واژه های همانند
۱۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
حق گذاشتن . [ ح َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) رجوع به حق گزاردن شود.
حق گذاردن . [ ح َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به حق گزاردن شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
حق ناشناختن . [ ح َ ش ِ ت َ ] (مص مرکب ) کفران . مکافرة. (منتهی الارب ).
حق دوست کشیدن .[ ح َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به حق دوست شود.
بجوار حق پیوستن . [ ب ِ ج َ رِ ح َق ق / ح َ پ َ / پ ِ وَ ت َ ] (مصدر مرکب کنایه ای ) یا به جوار رحمت حق پیوستن . کنایه از مردن است . (آنندراج )...
فرمان حق رسیدن . [ ف َ ن ِ ح َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) رسیدن اجل کسی . فرمان یافتن : سلطان را فرمان حق رسید و گویند دارو دادندش . (مجمل ال...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.