هما
نویسه گردانی:
HMA
هما. [ هََ ] (ع صوت ) هما واﷲ؛ به معنی اما واﷲ است . برای تحقیق تالی خود آید. تقول : هما ان زیداً عاقل ؛ یعنی درحقیقت او عاقل است . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
هما. [ هَُ] (اِ) مرغی است که استخوان میخورد. بر سر هرکه سایه ٔ او افتد به دولت و سلطنت رسد. (غیاث ). همای . پشتش سیاه مایل به خاکستری ، سین...
هما. [ هَُ ] (ع ضمیر) ضمیر است برای تثنیه ٔ مؤنث و مذکر. (یادداشت مؤلف ). ایشان دو مرد یا ایشان دو زن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل ...
هما. [ هَُ ] (اِخ ) میرزا صادق دیباچه نگار، از مردم مرو. (دانشوران خراسان ص 251).
هما. [ هَُ ] (اِخ ) دهی است از بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که 422 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چاه . محصول عمده اش غله ، پنبه و لبنیات ...
هما یا مرغ استخوانخوار (نام علمی: Gypaetus barbatus به معنی کرکس ریشدار) نوعی کرکس بزرگ است که در کوههای مرتفع آفریقا، جنوب اروپا و آسیا زندگی میک...
هما ممکن است یکی از موارد زیر باشد:
هما نام پرندهای است.
هما پرندهی اسطورهای
هما مخفف هواپیمای ملی ایران است.
همای (خواننده)
همای دختر بهمن ...
پرنده هما در اسطورههای ایرانی جایگاه مهمی دارد و معروف است که سایهاش بر سر هر کس بیفتد به سعادت و کامرانی خواهد رسید به همین دلیل به مرغ سعادت معروف...
پر هما. [ پ َرْ رَ / رِ هَُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کلغی که از پرهای بعضی مرغان سازند اتاقه یا اتاغه نیز گویند. (غیاث اللغات ). قدما چون ...
چال هما. [ هَُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان سربند پائین بخش سربند شهرستان اراک که در 15 هزارگزی جنوب باختر آستانه واقع شده ، دامنه و سردسی...
زرین هما. [ زَرْ ری هَُ ] (اِ مرکب ) آفتاب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زرین همای : زرین همای چتر سفید است بال توبی بال چون حواصل گرگین چه ...